#شهوت_صـورتی🧸🍼🌸
#پارت_1
- شما منو استخدام کنید هرکاری باشه انجام میدم.
ابرومو بالا انداختم و پرسیدم: هرکاری؟؟
درو قفل کردم به سمتش برگشتم نگاه خریدارانهای به تن ظریف و کوچولوش کردم:
- لخت شو.
تنش لرزید و با چشمای درشتش بهم زل زد:
- چی.. چیکار کنم..؟
این دختر با تن صدای بچگونه و اندام کوچولوش سرگرمی زیادی داشت:
-
کار میخوای با حقوق عالی؟ پس لختشو تا همه اینارو داشته باشی..!
با تردید زل زد بهم که دستم به سمت دستگیره در رفت:
- نه نه صبرکن..!!
دستاش با لرزش به سمت لباساش رفت.
مقنعه اش از سرش بیرون کشید که موهای طلایی رنگ بلند بافته شدهاش و چتری های کوتاهش جلوه بیشتری پیدا کرد.
دستشو سمت دکمه های مانتوش برد و دونه دونه بازشون کرد.
تنها تاپ مشکی زیر مانتوش تنش بود که سینه های برجستشو رو نشون میداد. پس لباس زیر نبسته بود و این خیلی بهتر بود
لبش به دندون گرفت و با خجالت گفت:
- میشه شلوارمو...؟
بین حرفاش دوباره دستم به سمت در رفت که از ترس خیلی سریع شلوارش رو پایین کشید.
شورت قرمز توری پاش بود و ممنوعه سفیدش کمی مشخص بود.
دست به سینه و منتظر نگاهش کردم:
- فکر کنم وقتی گفتم لخت متوجه منظورم شدی!!
تاپش از بالای سرش بیرون کشید و شورتش دراورد.
نگاهم روی بدن سفید و بدون موش گردوندم
ممنوعه صورتی لای پاش وسوسه ام میکرد همین الان کارشو یه سره کنم.
اما میخواستم از یه چیزی مطمئن بشم:
- بیا اینجا ببینم....
با قدم های چسبیده و اهسته سمتم اومد
و با کمی فاصله ازم ایستاد.
سرشو به سینه اش چسبونده بود و نگاهم نمیکرد.
- روی میز دراز بکش.
دستمو لای پاش کشیدم که پاهاش بهم چفت کرد.
دستوری و با اخم ریزی بین ابروهام گفتم:
- از هم بازشون کن.
به حرفم گوش کرد و سریع پاهاشو از هم فاصله داد.
با انگشتام ممنوعشو از هم باز کردم.
سرمو کمی خم کردم تا بتونم داخلشو ببینم. با دیدن
پرده اش لبخندی زدم.
سیلی آرومی به بدنش زدم و گفتم:
- میتونی بلند شی
https://t.me/+gk5pDcFe4UY3MjZh
https://t.me/+gk5pDcFe4UY3MjZh
دستم از بالای سینه اش سمت پهلوهاش کشیدم:
- از این به بعد هرموقع من گفتم و هرجا که بودیم باید در اختیارم باشی!
منم در عوض حقوق خوبی بهت میدم تا بتونی هزینه دانشگاهتو بدی خوبه؟
https://t.me/+gk5pDcFe4UY3MjZh
https://t.me/+gk5pDcFe4UY3MjZh
https://t.me/+gk5pDcFe4UY3MjZh
#محدودیت_ورود_به_چنل_حداقل_صد_نفر_استKo'proq ko'rsatish ...