#فریاد_بی_همتا
#پارت438
❌❌⛔⛔
دخترای قشنگم به خاطر قطعی های اینترنت معلوم نیست دوباره کی اینترنت وصل شه که پارت بزارم ولی شماها میتونین همین الان نزدیک به 400 پارت جلوتر از چنل اصلی رو بخونین عزیزانم❤
جهت عضویت در کانال ViP فریاد بیهمتا مبلغ 18 هزار تومان به شماره کارت
5859 8311 7477 6384
بانک تجارت|حنانه دهبانیان
واریز کنین و اسکرین فیش واریزی رو به آیدی:
@hana_ro_ch
ارسال کنید.
❌❌⛔⛔
مادر که سکوت و سردرگمی پسرش را دید ادامه داد:
- تو حق نداری با یه دسته گل و تیپ دخترکشت، همتا رو به اشتباه بندازی!
اون دختر تو محیطی بزرگ شده که از بدو تولدش هرچی که خواسته در اختیارش بوده.
حالا تو با این کار اونو به اشتباه میندازی و فکر میکنه تو هم یکی هستی عین باباش!
درحالیکه تو یه بار تونستی بابت یه دسته گل اینقدر هزینه کنی، اونم با قرض کردن از دوستت!
اون و خانوادش باید خود واقعی تو رو ببینن و اگر خواستن قبولت کنن.
حالا منظور مادرش را متوجه شده بود و حق را به او میداد:
- درسته، حق با شماست...
- بیا برو تا دیر نشده یه دسته گل و جعبه شیرینی بگیر بیا.
نگاه متعجب و عاجزش را به صورت خونسرد مادرش دوخت:
- مامان میدونی چقدر بالاشون پول دادم؟!
- اشکال نداره، عوضش برات درس خوبی میشه که از دفعه بعدی پاتو اندازه گلیمت دراز کنی نه بیشتر!
- حالا نمیشه از همون دفعه بعدی پامو قد گلیمم دراز کنم؟
- نخیر نمیشه، قرار شد روراست باشی!
این کت و شلوارم بذار تو کاورش فردا ببر پس بده.
شاکی صدایش را کمی بالا برد:
- یعنی چی آخه؟!
پس الان چی بپوشم؟ خیر سرم میخوام برم خواستگاری!
- خیر سرت مردی شدی واسه خودت!
چرا عین دخترا چی بپوشم چی نپوشم راه انداختی؟!
- آخه مگه دروغ میگم؟!
بدون کت و شلوار که نمیشه رفت خواستگاری دختر مردم که!
- خودت داری که مادر، دیگه دردت چیه؟
Show more ...