Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics 🔞꯭ᷝ ꯭⃤.͜.LITTLE_WORLD

شروع رمان جذاب ( تلاطم، آرتی کوچولو) 🙈💋 حین اسپنک زدناش انگشتشُ تو دهنت عقب و جلو کنه🍓🌸 
6 7210
~0
~0
0
Telegram general rating
Globally
64 936place
of 78 777
11 754place
of 13 357
In category
4 398place
of 5 475

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Hourly Audience Growth

    Data loading is in progress

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine

    Reza-Bahram-Sedam-Kon-320.mp3

    Novan-To-Ye-Gol-Boodi-320.mp3

    621
    6
    خستم ازجماعت زنده کش مرده پرست(:
    837
    0
    باورم نکردی آخر ..

    10000000_798483608280646_1403654485168264874_n.mp4

    316
    3
    - شوهرت تو تخت عالیه خورشید جون! شنیدن این حرف پشتِ تلفن واقعا درد داشت. - ببین دیشب همینکه رسیدیم هتل گفت فقط لباساتو در بیار دیگه نگم برات تا صبح چیکارا کردیم! گفت تا حالا باهات نخوابیده، چه قدر تنگی تو دختر، شل می‌کردی الان باهات سر سفره عقد بود. خورشید به خودش توی آینه نگاه کرد این لباس عروسِ کوفتی را باید از تنش در میآورد. تنش می لرزید، زن از پشت خط خندید و گفت: - مهمونا رفتن؟ آخی عزیزم! حتما خیلی خجالت کشیدی! ولی ببین خودکرده را تدبیر نیست این دوماد شاخِ شمشاد الان دیگه شوهرِ منه... زنی وقیح! که دوستش بود به او خیانت کرده بود. اشک هایش را پاک کرد و زن با قهقهه ادامه داد: - باید قطع کنم گلم! مهیار الان تو حمومه منتظرم! دیر کنم ناراحت می‌شه... ماشالله چه کمری هم داره خورشید جون بد کاری کردی استفاده نکردی! بوس به چشمات که می‌دونم الان خیلی گریه کردی... بای! تلفن را قطع کرد... صدایِ داد و بیداد از بیرون اتاق می‌آمد. خورشید که خودش را به سالن رساند، مرد جوان عصبانی را دید که همه را کنار می‌زد تا به خورشید برسد... اخم هایش در هم بود و طلبکار داد زد: - تو زن اون حرومزاده‌ای؟! خورشید با حرص گفت: - من زن کسی نیستم... به سفره عقد اشفته اش اشاره کرد و گفت: - می‌بینی که! فردین زیر لب غرید: - اون حرومزاده ای که با مادر من رفته گ الان کدوم گوریه؟ همه با تعجب به فردین نگاه می‌کردند و خورشید با بغض گفت: - از مادرت نپرسیدی کجان؟! پیش پات بهم زنگ زد، گفت الان هتلن! مثل اینکه شب خوبی رو هم سپری کردن... رگ گردن فردین بیرون زده بود از فرط حرص..‌ دست خورشید را کشید و حینی که او را دنبال خود می‌کشاند پرت کرد توی اتاق و در را بست و قفل کرد! با عصبانیت داد زد: - فکر کن ببین کدوم جهنمین! وگرنه همون شبو اینجا واسه تو میسازم...!
    Show more ...
    259
    2
    -داداشم می دونه هر شب زیرم جر می خوری و می گی تا دسته فرو کنم توت؟ مهسا لب های قلوه ای آصف را نوازش می کند و برجستگی اش را از روی شلوار می مالد! -تو هم که بدت نمیاد عشقم... می دونی که فقط واژن من تحمل کلفتیتو داره! این را می گوید و سپس دست آرشاویر را روی واژنش می گذارد! -آه ببین برای تو خیس شده آصف... می تونی به خاطر داداشت از این بهشت بگذری؟ آصف حس می کند که آلتش سیخ می شود و نزدیک است که شلوارش را پاره کند. -اگه با سکس دهانی بتونی راضیم کنی، امشب از خیر جر دادنت می گذرم توله! ساحل لبخند لوندی می زند و جلوی پایش می نشیند، زیپش را باز می کند و آلت کلفت مرد با رگ های برجسته اش را داخل دهان می کشد! -آه... زبونت داغه توله سگ! موهایش را چنگ می زند و تلمبه های وحشیانه اش را به ته حلق دخترک می زند! -خوب حال می دی زنداداش سکسی! آبش را روی صورت دختر خالی می کند و با گرفتن موهایش بلندش می کند. -برو رو تخت لنگاتو بچسبون به هم بده بالا! مهسا این بار با ترس می گوید: -اون جوری می میرم از درد آصف! آصف حشری شده با عصبانیت روی تخت پرتش می کند و پاهایش را بالا می دهد. وازن تنگ و خیسش را در ان حالت از نظر می گذراند و خودش را با او تنظیم می کند. خودش را با او تنظیم می کند و یک ضرب واردش می کند. میان رحمش کمر می زند و هر لحظه شدت ضربه هایش را بیشتر می کند جوری که تخت صدا می خورد. کلاهک آلتش را در می اورد و با ناله ی بلندی روی سینه ی دخترک آبش را خالی می کند که همان لحظه در باز می شود و صدای شوکه ی برادرش: -اینجا چخبره؟! مهسا دختری هرزه که همزمان با دو تا داداش رابطه داره... اون قراره زن آرشاویر یعنی داداش بزرگه بشه اما از آصف، برادر کوچکتر حامله می شه و آرشاویر اونو بچشو .........❌🔞
    Show more ...
    -
    402
    2
    بیام با یه اشاره :'))))))))))))

    44933209_924453158788231_2962811528975752908_n.mp4

    223
    2
    - سایز کاندومی که میزنی چنده؟ امشب خودتو پارسیا دوتایی جریم بدین🫦💦 صدای بمش بدتر باعث میشه - 27 مال من، پارسیا سایزش چنده بیب؟ با هل و والا دست روی می کشم - نمی دونم فقط می دونم ! هومی میگه و دستش روی کو*نم می شینه - عقبت امشب مال منه؟ خودم رو بهش می چسبونم و تکون میدم میشه - شاید از جلو بهت دادم! تنمو بهش می مالونم که عرق کرده میگه - از جلو میخوام! فاک چه گرمه... دستم رو روی میذارم - هی امشب نوبت منه! جلوش مال منه... پوزخندی میزنه - امشب جمعه‌اس ! یهو هیجان زده از دوتا که قراره جرم بدن جیغ می کشم - جوون منتظر کلفتاتون هستماا! پاهامو بالا میدم و توی دیدشون قرار می گیره - نیم ساعت پیش شیو کردم تر و تمیز آماده کردن! پارسیا جلو شلوارش رو پایین می کشه - راند اول مال منه! همینکه میخواد فرو کنه اون یکی میغره - من بشینم با نگاه کردن به سک*ستون جق بزنم؟ یهو پارسا متفکر میگه - میتونه دوتامونو از جلو تحمل کنه؟ روی زمین دراز کشید و روی تنش خم شدم که داخلم شد - اییی... با فرو رفتن آل🍆ت پارسیا داخل بهشتم جیغ زدم - اوف چه تنگه! جفتشون همزمان شروع کردن تلمبه زدن که...💦🔞 اوه اوه🔞⛔️ تیارا لیتل سک*سی یه خلافکار و پلیس میشه و هر شب با جفتشون سک*س می کنه🍑💦🔥 🍼🎀
    Show more ...
    222
    2
    سکـــــسِ محـــــارم 🔞💦 تند تند تو تلمبه میزد. زیر گوشم گفت: داری زیر کی جر میخوری !؟ با درد نالیدم:زیر تووو ، زیر داداشم دارم جر میخورم! تا اینو گفتم جری تر شد و سرعت هاشو زیاد کرد و....🔥💦 _حالا دیگه کارت به جایی رسیده که از دستور من سرپیچی میکنی #هر_زه#هر_زه !؟ با گریه نالید : +گوه خوردم ببخشید داداش! پرتش کردم رو تخت دست و پاشو بستم و *لدو برداشتم و بدون اینکه بهش چیزی بگم . سریع فرو کردم توی از حرکت ناگهانیم گرفت جیغش به هوا رفت ...🔞💦 همزمان که روشن کردم تا توش تلمبه بزنه منم از پشت شروع کردم با دست تو تند تند زدن. از پشت روش خم شدمو *نه های بزرگ و تو مشتم گرفتم و بهشون دادم. 💦 با حرکت بعدیم منم رفت به هوا. اون خیلی بود و من خیلی از این تنگی میبردم...🔞💦 دستمو در اوردم و فلفلی رو یک ضرب وارد کردم جیغ بلندی کشید سریع رو رودهنش قرار دادم🛑❌ پاهاشو باز کردم و  سرعت **لدو بیشتر میکردم با دستم شروع کردم به مالیدن کردم نگاهی بهش انداختم که افتاده بود رو و داشت...🔥🔞💦 سکــ🔞ـــس خشن بردگی خواهر برادری🔞⛓ شکنجه همراه با سکـ🍆ـس 💦👅🔞⛓
    Show more ...
    -
    301
    3
    #پست1 عصبی از دیدن چاک سینه هایم توی آینه، که با این لباس سفیدِ عروس، بیش از حد توی چشم میزند، میغرم: -من این آشغالو نمی‌پوشم! میکاپ آرتیستِ اختصاصی سعی میکند با لبخندِ ملایم مضحکش آرامَم کند: -خیلی بهتون میاد غوغا جون! چرا می‌گید آشغال؟ جوابش را نمی‌دهم و با حرص دستم را دو طرف یقه ی دکلته ی پیراهن میگذارم. سعی میکنم پیراهن را روی سینه‌هایم بالاتر بکشم، اگر بشود! صدای مردانه ‌ی پر تمسخر نجم را می‌شنوم: -بهت خیلی میاد بلوبری! طعنه‌ی توی کلامش آتشم می‌زند با حرص می‌غرم: -نصفه ممه هام بیرون افتاده، چیش بهم میاد؟! چشمهای آرایشگر قد پیاله میشود! بدتر از آن، نگاه بهت زده ی مرد است که به وضوح حسش میکنم! و صدای مردانه ی آرامش: -عفت کلام داشته باش عزیزم! با خنده ی پر حرصی برمیگردم و صاف نگاهش میکنم: -چیه؟ تا حالا اسم م.مه به گوشِت نخورده؟! انگار اصلا انتظار این جواب را نداشت، که حالا ناباور خیره ام است! با تکخندی سر تا پایش را از نظر میگذرانم و البته که... هیچ نقصی پیدا نمیکنم. اما خب... - آقای سر تا پا ادب و کلاس و شخصیت و شعور... تا حالا اسم اجزای بدن به گوشِت نخورده؟! خودت نداری؟ یا نمیدونی چی ان؟ میخوای خودم باهاشون آشنات کنم؟ میخوای یادت بدم آقای رضاییِ چشم و گوش بسته ی صفر کیلومتر؟!! صورتش جوری در هم میشود که کارد بزنی، خونش درنمی آید! زن آرایشگر با خجالت زمزمه میکند: -خاک به سرم! راضی از به هم ریختنِ اویی که حالا لبخند پرتمسخرش جمع شده، قدمی به سمتش برمیدارم. بدون توجه به زیپ بازِ لباس عروس و چاک سینه هایی که زیادی توی چشم میزند، میگویم: -اگه تو دهنم فلفل نمیریزی، باید بگم که این دوتا... دستم را روی سینه هایم میگذارم: -اسمشون ممه ست! فک خوشگلِ مردانه اش جوری فشرده میشود که هرآن ممکن است بشکند! قدم بعدی جلوتر میگذارم و ادامه میدهم: - درست روبه رویش می ایستم و با تکخندی، خیره به چشمهای میشی و خشنش که حالا آماده ی انفجار است، زمزمه میکنم: -یه سری هام که مثل تو کلا صفر کیلومترن، احتمالا بهش میگن بالاتنه! چشمهایش سرخ می‌شود. خجالت کشیده یا عصبانی ست؟ چیزی که در من تعریف نشده، خجالت است! توی چند سانتی صورتش پچ میزنم: -لابد به کلوچه هم میگید پایین تنه! نگاه به خون نشسته‌اش بین چشمان آرایش کرده ام جابه‌جا می‌شود. کجخند پرتمسخری تحویلش می‌دهم و اشاره‌ به پایین تنه‌اش می‌کنم. -به دم و دستگاه خودت چی می‌گی؟ لابد ناناز! ناناز کوچولو... یا نجم کوچولو!! فقط این را می‌فهمم که نفس نمی‌کشد. نگاهش از من می‌گذرد و یک نگاه کوتاه و آتشین به آرایشگر می‌کند. آرایشگر جوان همان دم به خود می‌آید و به ثانیه نمی‌کشد که از اتاق بیرون می‌رود! با بسته شدن در، نگاه او به سمت من می‌چرخد. این نگاه یعنی... دخلت آمده غوغا! قلبم پایین پایم می‌افتد، ولی... سرکش‌تر از آن هستم که پیش این مردِ چشم میشیِ برزخیِ سگ‌اخلاقِ سردِ زیادی های‌کلاس، کم بیاورم! با نگاه طلبکار و مغرورم ادامه می‌دهم: -دلم نمی‌خواد م.مه‌هام رو تو و هیچ احدی ببینن ناناز کوچولو! ناگهان بازویم را محکم می‌گیرد قبل از اینکه به خودم بیایم، با خشونت برم می‌گرداند! بی‌اراده نفسم قطع می‌شود! دم گوشم با کینه و حرارت زمزمه می‌کند: -بی‌ادبی نباش بلوبری... در شأن من نیست که خانومم تا این حد دهن پاره و بی‌تربیت باشه! آتش می‌گیرم از غرور و خودپسندی و ادبش! - شأن‌تو سگ بِگا... قبل از اینکه جمله‌ام تمام شود، دستش را محکم‌تر به پهلویم می‌فشارد: - می‌دونی که تحملت چقدر برام سخته؟ می‌دانم! لعنت بهش... خوب می‌دانم! با زهرخندی می‌گویم: -تو این یه مورد تفاهم داریم گویا! و مثل سگ دروغ می‌گویم! من اصلا قصدم سیریش شدن و چسبیدن به اویی‌ست که تحملم را ندارد!! هرچه بیشتر نتواند تحمل کند، بیشتر سیریش می‌شوم، تا بیشتر اذیت شود! -به هرحال این هدیه‌ی ناقابل پیشکش شما شده جناب رضایی! اگر خوشت نمياد، می‌تونی تا دیر نشده پس بفرستیش! انگشتهای مردانه‌اش کم کم از شانه‌ام سر می‌خورند... تا ترقوه و سپس... نرمی بالای سینه‌ام! مات و بی نفس نگاهش می‌کنم. می‌خواهم دستش را پس بزنم، اما با لحظه‌ای بعد، انگشتانش درست روی نرمیِ سینه‌‌ی چپم کشیده می‌شود. -عادت به پس فرستادن هدیه ندارم، حتی اگه ارزش نداشته باشه... تحمل نمی‌کنم و متنفرتر از او می‌غرم: -پس دست کثافتتو از رو سینه‌م بردار، قبل از اینکه ناناز کوچولوت راست کنه و یادت بره که حالت داشت ازم به هم می‌خورد! گستاخی‌م متحیرش می‌کند! اما کم نمی‌آورد و فشار محکمی به سینه‌ام می‌آوردو... شروعشه😍 و ادامه:
    Show more ...
    آغوش باران‌زده☔️شیرین‌نورنژاد
    طنز و عاشقانه با کلی ماجرای هیجان انگیز🥰 دوتا دیونه درست ضد هم! دختر تتوآرتیست وحشی که یه لحظه آروم و قرار نداره و آقای خشک و سرد و مغرور، که انضباط و ادب از اصول اولیه‌ی زندگیشه! وای از روزی که این دوتا مجبور بشن همدیگه رو تحمل کنن😱 هفته‌ای 6 پارت 😍
    513
    2
    🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥 🔥🍁 🔥 تـــ‌ـــ‌ـــ‌ـــلـــاطـــ🍂مـــ مشغول جا به جا کردن محتویات داخل کیسه ها شدم. قوطی هارو داخل کمد گذاشتم، میوه هارو توی سینک ریختم تا بشورم. چیپس و پفک و لواشک و بستنی رو که دیدم جیغم هوا رفت، و ناراحتیم پر کشید. + ددی بستنییی ارکا با لبخند عمیقی نگاهم ‌کرد، کی بود که نمیدونست من چقدر بستنی دوست دارم؟ بی طاقت بستنی کیلویی رو باز کردم و تا خواستم قاشق اولو بردارم آرکا گفت - شوهرت کجاس. شونه ای بالا انداختم و حتی سر بلند نکردم تا قیافه ی نزار شدمو ببینه. برای خودم و ددی بستنی توی کاسه ها ریختم و بی توجه به اشپزخونه ی شلوغ خونه مشغول بستنی خوردن شدیم. - آلیش. سر بلند کردم و متعجب بهش نگاه کردم، بیشتر اوقات اسممو صدا نمیکرد و چی میشد اگ چیز جدی میخواست بگه صدام میکرد خودش را درون دخترک می‌کوبد، باورش نمی شود دختری که قبلا متاهل بوده آنقدر واژن تنگی داشته باشد!با لذت خودش را محکم تر و عمیق تر درونش می کوبد. دخترک گریه می کند:_یواش تر، خیلی درد دارم! پورخند زده حرفش را باور نمی کند. مگر میشود زن مطلقه با آن همه رابطه بازم درد داشته باشد!مردانگی اش را بیرون می کشد که با آخ دخترک سرحال می آید ولی با دیدن خون رنگ از رخش می پرد: _این...این خون چیه؟مگه متاهل نبودی؟ دخترک هق می زند: _من دست نخورده بودم! با عصبانیت مردانگی اش را....
    Show more ...
    1 114
    7
    چی میشه اگه یه متاهل بچه دار عاشق دختر عموی 12سال ترازخودش بشه وروز از در تااون رو مال کنه؟!😈🤤🔞💦💦 ✨🌈بیبی گرل، ددی 🌈✨ ✨🌈پسرعموی هات من 🌈✨ ✨🌈تومنوکشتی 🌈✨ ✨🌈فندق ددی 🌈✨ ✨🌈دنیای رمانهای ممنوعه 🌈✨ ✨🌈رز سرخ 🌈✨ ✨🌈هاتworld 🌈✨ ✨🌈پاتریک 🌈✨ ✨🌈رمان هات 🌈✨ ✨🌈رمان بالرین 🌈✨ ✨🌈بهشت بلوط 🌈✨ ✨🌈هوس شیطان 🌈✨ ✨🌈متن طنزجوک خنده 🌈✨ ✨🌈انادیلی 🌈✨ ✨🌈لذت شب بی گناه 🌈✨ ✨🌈رمانهای هات و ممنوعه 🌈✨ ✨🌈حـــ𝓱𝓪𝓻𝓯𝓮ـــرف دلـــ𝓭𝓮𝓵𝓪𝓶ــــم🖇♥️ 🌈✨ ✨🌈داستانَک هایِ دَدی و لیتِلییی 🌈✨ ✨🌈برده کوچک من 🌈✨ ✨🌈دو رمان آنلاین وهات 🌈✨ ✨🌈سایه مجنون 🌈✨ ✨🌈پروکسی حق ، فیلترینگ کنسله 🌈✨ ✨🌈ملکه کوچک هات من 🌈✨ چی میشه اگه یه متاهل بچه دار عاشق دختر عموی 12سال ترازخودش بشه وروز از در تااون رو مال کنه؟!😈🤤🔞💦💦
    Show more ...
    394
    9
    تو گل سرسبد خونه‌می ..

    339496247_685772453302462_6697148899588063597_n.mp4

    1 155
    3
    _بازم سوراخم خیس و لزج شده زود باش سالارتو بکن توم اروند! اروم دستمو سمت ...ی..ر شق شده بادیگاردم بردم و .هکشو رو سوراخم کوبیدم _تا وقتی بابام برسه یه دور دیگه جرم بده حش‌ری نگاش کردم و انگشتای دستمو با زبونم تر‌ کردم و مالیدم سالارش دوباره راست شده بود و منیش داشت از بهشتم چکه میکرد و دوباره داغ کرده بودم و منتظر تلمبه های محکمش بودم _دوباره بریزم توت؟ بهشتمو به ...یرش مالیدم و منتظر فرو رفتنش بودم که محکم دستشو رو با.سنم کوبوند و باسنمو با انگشتش مالید _اگه هر روز تو هلوت تقه بزنم حامله میشی دختر اینبار از جاده قزوین جرت میدم! _میخوای تا صبح گشادم کنی؟ هووم؟ تفی رو انداخت و ضربه های پی در پی به با.سنم کوبوند _سوراخ پشتت خیلی فک میکنی تحمل ک...ی..ر کلفتمو داره؟ لپای با.سنمو باز کرد و به سوراخم مالوند و با صدای در حیاط زبونمو گزیدم و خودمو بیشتر بهش _تا وقتی بابام برسه ابتو بریز توش! شه.وتی شده بود و با یه حرکت خودشو توم فرو کرد و صدای جیغم یهو تو اتاق پیچید و حس سراغم اومد _اخ....پاره شدم اروند.... جوونی گفت و روم خم شدم و شروع کرد به و کردن سالار گندش تو سوراخ پشتم و با درد موهاشو از پشت چنگ میزدم _جوون....دختر تنگ منی تو.....بیشتر قمبل کن برام میخوام امروز با ابم ابیاریت کنم! حشری شده خندیدم و هامو چنگ زدم لعنتی جوری داشت توم خودشو تکون میداد که رگای داغ شدشو به خوبی تو خودم حس میکردم و از ناله‌ بلندی کردم _جان....تنگ کوچولوی من با.سنمو بیشتر قمبل کردم و خودم شروع کردم به تکون دادن خودم و منی که تو ک...صم ریخته بود همزمان داشت از سوراخم بیرون میریخت و داغ شده لرزیدم _اخ...جرم بده کمرمو محکم گرفت و با که توم زد از درد و لذت جیغ کشیدم و تل.مبه بعدیش همزمان شد با شدن در اما اروند دست از کارش نکشید و با بیشتری به ضربه هاش ادامه داد و با عربده بلندش.....🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥 زیر بادیگارد سک.سیش جر میره و هر شب سوراخاش با منیش پر میشه....💦🍓🔞 فقط #حش.ریا بجوینن🫦🍑❌
    Show more ...
    「هــــ𝐋𝐀𝐍𝐃‌ـــــات🍑」
    لباستو بزنم بالا با زبونم رو شکمت راه برم و همزمان از رو ساپورتت دست بکشم وسط پاهات🔞💦 #lams_dagh🔥 #havasran💋 #کپی_ممنوع❌ ورود افراد زیر🔞سال به هیچ عنوان توصیه نمیشود‼️
    340
    2
    #رابطه لب هاش رو محکم روی لب فرهود کوبید و با ولع شروع به کرد. جوری به لب هاش چسبیده بود انگار اگه ارتباطش رو قطع کنه از بی جونی می میره. با حس کمبود کمی سرش رو عقب داد و با نفس نفس زبونی به لب هاش کشید. _مزه میدی، لعنت به من که خودمو از این لبا محروم کردم. این بار نوبت گردن سفیدش بود. قسم خورده بود جای سفید توی بدنش نذاره و نمیگذاشت هم. جوری زد و گاز های محکم می گرفت که نفس فرهود در نمیومد.‌ بیش از اندازه اش داشت روانیش می کرد که فقط جلو بره. نگاهی به چشمای فرهود انداخت و دست دور کش گذاشت. _اجازه هست؟ روش نمی شد مستقیم جواب رو بده.چشم‌ازش دزدید و آروم سر تکون داد، جواب پاسخ مثبتش شد بوسه ای که محکم که روی لب هاش نشست. دست دور شورتش گرفت و از پا دراوردش. بدنش ذره ای موی اضافی نداشت.# آلت مردانه اش شده و آماده ی بود. به شدت دلش می خواست نقطه به نقطه بدنش رو وارسی کنه. پاهاش رو بالا داد و روی شونش گذاشت، با دیدن اضافه ای زیر های خیلی کوچیک فرهود چشم هاش برقی زد. بی طاقت سمتش هجوم برد و زبونی به سوراخ تنگ مقابلش زد. _آه، اه پشت بندش #درشت# فرهود رو به دهن گرفت و مکی عمیق بهش زد. باورش نمی شد یک روز بتونه یک رو به دهن بگیره ولی لامصب شیرین تر از تصورش بود.‌ جوری بالا پایین می رفت و ساک می زد که انگار عمری این کاره بوده. _آه ، ساواش، نکن، آه ، اه ساواش د، دا ، دارم میام. فوری دهنش رو برداشت. _زوده زندگیم، زوده برای اومدنت، من هنوز این تنگ بی صاحب رو افتتاح نکردم. بدنش رو روی سوراخ فرهود گذاشت.‌ _آماده ای جونم؟ به قدری خیس شده بود که نخواد چیزی برای شدن بهش بزنه. پلکای که روی هم افتاد آروم سر رو داخل کرد. _آخ، ساواش، اروم تر نمی تونست. داغی دور وادارش می کرد تا همه ی حجمش رو داخلش فرو ببره و اون داغی و تنگی رو بیشتر حس کنه. بی طاقت یک خودش رو داخلش فرو کرد. صدای داد فرهود که بلند شد کمی مکث کرد تا به کلفتی کیرش عادت کنه. سرش رو جلو برد و سینه ی فرهود رو به دهن گرفت و شروع به مکیدنش کرد، صدای اه و ناله ی فرهود که بلند شد حرکاتش رو‌از سر گرفت. جوری داغ کرده و شهوتی شده بود که دیگه کنترلی روی حرکاتش و صدای آه و ناله ی بلندش نداشت. عملا داشت از شدن لذت نعره می زد. _اه، لعنتی، فرهود، می بینی چجوری سوراخ تنگت داره سالارم رو‌ می بلعه؟انگار از اول مال خودش بوده. _اه ساواش این عالیه تند تر بزن، محکم تر بزن. _محکم تر می خوای؟جرت می دم فرهود. قراره با سالارم جرت بدم، لعنتی چطور زودتر کشفت نکردم؟چطور زودتر نکردمت؟عالیه، خود خود بهشته، آههههههههه
    Show more ...
    ❌متفاوت❌FOAD
    ❌کپی ممنوع
    364
    2
    ک💦ص و کو💦نِ دختره رو دوتا ارباب خشن و هات تو شرکت جر میدن ظرفیت محدودیت داره ❌⚠️🍆👿👅 اوف اگه میخوای آبت بپاشه بیرون یه رمان اوردم که با هر پارتش جـ*ـق میزنی🤤💦👅 تو شرکت جلوی ارباب بزرگ کفش هاشو وسط پام فشار داد آه خفه ای کشیدم و پاهامو باز کردم خودکارو پایین انداخت و الکی خم شد خشن شورتم پایین کشید لیس عمیقی به چو*چو*لم زد آهی کشیدم🔞🍌 ارباب بزرگ در حالیکه آلـ🍆ـت شق شدش رو میمالید و به سمتون اومد بی قرار چشم هام خمار شد. با حشـ*ـریت لب زدم - آههه اوففف با دوتا آلـ🍆ـت جرم بدین آه... پرتم کرد رو میز سوراخ با*سنمو لیسی زدو یه ضرب آلـ🍆ـــــت کلفت و درازش رو واردم کرد لبمو به دندون گرفتم و محکم تکون خوردم، ارباب کوچیک نزدیک شد الـ🍆ـتشو وارد بهـشـ*ـتـم کرد شروع به تلمبه زدن کرد 🤤💦 آبم راه افتاده بود از دو طرف داشتم جر میخوردم سیلی به با*سنم زد با حشـ*ـریت تمام گفت: - جوووون جنـ*ـده کلفـ.ـ🍆ـت دوس داری؟💦♨️ با شدت زیاد تلمبه میزد تخم هاش تو بهشـ*ـتم حس میکردم نزدیک ار*ضا شدن‌ش بود که آبشو با فشار تو دهنم خالی کرد با ولع آبو لیسیدم و ارباب بزرگ...🙊🍑🔞 ک💦ص و کو💦نِ دختره رو دوتا ارباب خشن و هات تو شرکت جر میدن ظرفیت محدودیت داره ❌⚠️🍆👿👅
    Show more ...
    412
    1
    سکـــــسِ محـــــارم 🔞💦 تند تند تو تلمبه میزد. زیر گوشم گفت: داری زیر کی جر میخوری !؟ با درد نالیدم:زیر تووو ، زیر داداشم دارم جر میخورم! تا اینو گفتم جری تر شد و سرعت هاشو زیاد کرد و....🔥💦 _حالا دیگه کارت به جایی رسیده که از دستور من سرپیچی میکنی #هر_زه#هر_زه !؟ با گریه نالید : +گوه خوردم ببخشید داداش! پرتش کردم رو تخت دست و پاشو بستم و *لدو برداشتم و بدون اینکه بهش چیزی بگم . سریع فرو کردم توی از حرکت ناگهانیم گرفت جیغش به هوا رفت ...🔞💦 همزمان که روشن کردم تا توش تلمبه بزنه منم از پشت شروع کردم با دست تو تند تند زدن. از پشت روش خم شدمو *نه های بزرگ و تو مشتم گرفتم و بهشون دادم. 💦 با حرکت بعدیم منم رفت به هوا. اون خیلی بود و من خیلی از این تنگی میبردم...🔞💦 دستمو در اوردم و فلفلی رو یک ضرب وارد کردم جیغ بلندی کشید سریع رو رودهنش قرار دادم🛑❌ پاهاشو باز کردم و  سرعت **لدو بیشتر میکردم با دستم شروع کردم به مالیدن کردم نگاهی بهش انداختم که افتاده بود رو و داشت...🔥🔞💦 سکــ🔞ـــس خشن بردگی خواهر برادری🔞⛓ شکنجه همراه با سکـ🍆ـس 💦👅🔞⛓
    Show more ...
    -
    618
    3
    تو عشقشو داری بگی ینفرو داری که دنبالته بهش محل نمیذاری عشقشو داری بگی یه آدم خوبی از آدم بودن فقط اسمشو داری ..

    167283995_1242815823031476_3893763633477713444_n.mp4

    1 328
    9
    وقتی میای صدای پات از همه جاده‌ها میاد انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن می‌رسه هر چی که جاده‌ اس رو زمین به سینه من می‌رسه ..

    52376549_249960410924738_7691514240659218726_n.mp4

    1 261
    1
    ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ _الان یه ماهه پریود نمیشی، همین الان زنگ زدم قیم‌ات بیاد دنبالت تا تکلیفت معلوم شه! تیدا فین فین کنان میگوید: _بخدا خانم مدیر من کاری نکردم، این ماه قول میدم ماهانه شم! مدیر پوزخند می زند و با ابروهای نازکش سر تا پایش را برانداز میکند: _داری کیو خر میکنی دختر؟ شرط مدرسه این بود که کسی نفهمه صیغه شدی! تیدا به زیر گریه میزند. اگر سلیم میفهمید او ماهانه نشده پوستش را می کَند! فقط یک شب قرص نخورده بود و این گند بالا آمد! سلیم که به داخل اتاق میاید تیدا با دیدنش به سکسکه می افتد. مدیر با عصبانیت تشر می زند: _شما قول داده بودین کاری به این بچه نداشته باشید این بچه یکماه ماهانه نمیشه، این بود قولتون؟ سلیم سینه ستبر می کند و نگاهی ترسناک به سمت تیدا روانه که بیچاره در خود جمع میشود: _این بچه که میگید زنمه ، اگه کاری هم کرده وظیفشه شوهرش رو تمکین کنه! تیدا از خجالت هینی میکشد و مدیر چشم گرد میکند: _همین الان پرونده ش رو میدم زیر بغلش، اخراجه! سلیم دست تیدا را میکشد و قبل از اینکه مدیر پرونده را تحویل دهد از مدرسه بیرونن میزننند. تیدا گریه کنان می نالد: _اما من میخواستم درس بخونم، دلم برای دوستام تنگ میشه. قول میدم دیگه قرصایی که میدی و همون شب بخورم. سلیم خشمگین به سمتش برمیگردد: _خفه شو‌تیپا، بخدا اگه بفهمم تو این مدرسه لعنتی کاری کردی که بچه م چیزیش بشه از چشم خودت دیدی! تیدا لب بر می چیند: _من حامله نیستم مطمئنم ، چون اونشب جلوگیری داشتی! سلیم فریاد میزند: _جلوگیری نداشتیم پس برای چی اصرار به قرص داشتم؟ تیپا را محکم در ماشین پرت می کند و دکمه های مانتو سرمه ای مدرسه اش باز می کند: _همین الان دراز میکشی تا معاینه ت کنم، دکتر این مملکتم میفهمم حامله ای یا نه! تیدا به اجبار با خجالت لخن میشود و با دستانش سنه های نقلی اش را می پوشاند که سلیم او را روی صندلی می خواباند: _دراز بکش، یالا تیدا معذب دراز می کشد که کاوه انگشت در واژنش می غرد: _تو حامله ای! اما لعبت چه خیسه! خم می شود و زبانش را روی.... سلیم شایگان مرد خوش هیکل و امروزی که همه حاجی صداش میزنن و براش تا کمر خم میشن نمیدونن چه گذشته ایی داره، نمیدونن دختر قشنگ قصه مونو توی تخت کشونده و وقتی از تنش سیراب شده و وقتی چندتا قطره خون بکارت ندیده اونو پس میزنه و تنهاش میذاره....! حالا سالها گذشته و حاج سلیم شایگان قراره برای برادرش، برای مردی که از رگ گردنش بهش نزدیک تره بره خواستگاری....خواستگاری خیاط خانمی که عجیب بوی توت فرنگیش اونو به گذشته میبره‌....دختری که...🍓🔞❌🔥 دختر کوچولویی که زن یه حاجی متعصب شده🔞🥺 هشدار ممنوعه‌است❗️✋
    Show more ...
    493
    4
    #سکس_ضرب‌دری😐❌ پشمام بخون ببین چه خبره 👇🏻🔥🔞 هانی بین و شوهر خودش داشت سرویس میداد و منم با آه و ناله دستم و روی کولوچه صورتی و گزاشته بودن و تند تند جق می‌زدم. _ بدین اوف نازی چقد شوهرت کلفت و بود. شوهر هانی برگشت سمتم و با شهوت چشمک زد : _ دوست داری بدم؟ چشمام ذوق زده باز شدند و هورنی شده لنگام و باز کردم و بزرگم و به سمت دهنم بردم و مکیدمشون. شوهر هانی که تا اون موقع داشت توی کون زن*ش میزد ازش بیرون کشید و با اوف و جون سمتم اومد. شوهرم از دیدن ما بیشتر حشری شد و مردونگیش و تا خایه تو آیه فرو کرد و... بیا ببین تو پارت بعدیش چه خبره 😳♨️ زنا می‌خوابند و دو تا پسره به تو نوبت کصشون می‌کنن 💦
    Show more ...
    کـامـ🔞ـ هـوســ💦ـ
    ممــنـــــــــوعــــه و بزرگـســــــــال💦🔞 ◇ ◇ چه کسی گفت که مستی فقط از جام شراب است من ز میخانه‌ی چشمان تو هر لحظه خرابم👀♥️🌿 ◇ ◇ بـہ قـلـم بِلا
    509
    0
    #part1 تلمبه هاشو توی ک.ص خیسم تند تر کرد از شدت درد و خونریزی به گریه افتاده بودم - جونم سکسی من عروسک جندم درد داری آره ، دردت گرفته، درد خوبه عروسک خوبه برات + باراد ‌...اخ ...توروخدا ولم کن محکم تر به سینه هام ضربه زد و غرید - کی اجازه داد اسممو به زبون هرزت بیاری؟ کی اجازه داد هان؟ الان چی باید صدام کنی؟ + مستر، ارباب -اووووف عالیه دختر خوب خودشو ازم بیرون کشید و به پهلو خوابوندتم پشتم قرار گرفت پاهامو با دستش از هم جدا کرد با یه حرکت خودشو توم فرو کرد - تنگی تنگ، انگار نه انگار روزی صد بار زیرمی کم کم صدای منم بلند شد. انگار لذت بردنم بهش خوش نیومد با دستاش شروع کرو به اسپنک کردنم و ...🔥🙊💦 باراد تهرانی مستر خشن و هاتی که با شکیلا دختری سکسی و حـشری ازدواج میکنه ، پس از مدتی فیلمای پـ ورن شکیلا رو توی فضای مجازی میبینه و به جرم خیانت هر شب با یه پوزیش جـ رش میده غافل از این که اون فیلم و عکسا...🤫💦 🔞
    Show more ...
    563
    1
    ‍ ‍ وارد شدم درو دیوار و تخت خواب رو با گل و ربان تزیین کرده بودن سیوان پشت سرم وارد شد و از پشت بهم چسبید بند لباس عروسمو پایین کشید و هامو چلوند و با کنار گوشم گفت: _اوووف دلبر من دارم برای دادنت له له میزنم امشب جوری که هیچ وقت شب یادت نره قلبم شروع کرد به تند تند تپیدن میدونستم بیماری داره کم کم لباس عروسمو بالا زد و دستشو از برد داخل و شروع کرد به مالیدن بدنم شل شده بود که خانم بزرگ اومد تو اتاق و سسوان بی توجه بهش سرشو برد بین پامو زد خانم بزرگ ای کرد وگفت: _لباس عروستو در بیار فقط لباس بزار باشه بعد ریز خندید و ادامه داد: _پسرم خودش اونارو میکنه از خجالت سرخ شدم که گفت: _پسرم یادت نره پارچرو کنی طوری نشون بده که آوازت تو کل روستا بپیچه بگم خدمتکارا کمکش کنن لباسشو در بیاره؟! سیوان انگشتشو از پشت کرد ‌که از درد جیغی کشیدم و شروع کرد به کردن و گفت: _همه بیرون خودم کمکش میکنم اینو گفت و پایین کشید که افتاد بیرون تنم لرزید چقدر و بود با این کارش از شرم سرمو پایین انداختم که بقیه کردن و شروع کردن به خندیدن سیوان فریاد زد چیه نکنه اول باید شمارو بعد ادامه داد: _کسی اینجا نمونه همه برن خونه هاشون تا سه روز نمیخوام کسی مزاحممون بشه لبخند از روی لب همه محو شد و تو وجودم پیچید خدمتکارا و خانم بزرگ در حالی که با دلسوزی و نگرانی بهم نگاه میکردن از اتاق خارج شدن سیوان پرتم کرد رو تخت و در حالی که یکی یکی انگشتاشو وارد میکرد یه کرد تو 😳 🔞🔞
    Show more ...
    image
    702
    4
    🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼 🍼🎨 🍼 آرࡅ߳ߺܨ ܭࡐܟֶࡐܠࡐ قلبم داشت از سینم بیرون میومد. رسما برگام ریخته بود ، دیگه حس میکردم قرار نیست لذت ببرم فقط درد قراره بکشم. + شاهین...من...من میترسم با اون چشمای قرمزش نگاهم کرد ، سرشو توی گردنم فرد برد و گازی گرفت که جیغم هوا رفت. + شاهین میشنوی صدامو؟ توروخدا برو عقب - چیزی نیست دلشا نگران نباش، فقط لذت ببر اما من ترسیده بودم لذتی نمیبردم هعی منتظر یه چیزی بودم انگار که دمار از روزگارم دربیاره. + شاهین عضوشو روی بهشتم کشید ، تنمو عقب کشیدم اما جوری بهم قفل شده بود که اصلا راهی برام باقی نمیزاشت. در اخر تسلیم شده نالیدم. + فقط یواش سرمو بین پاش بردمو لیسی‌به‌بهشت کوچولوش زدم با صدای بچگونه‌ش‌آه میکشیدو آلتمو دراز میکرد _جونم خانوم کوچولو ... برای من خیس کردی؟ زبونمو رو شیار بهشتش بالا پایین میکردم صدای ناله های بچگونه ش بلند شده بود _کسی نیاد اقا معلم؟ زبونمو تو سوراخ بهشتش کردمو توش چرخوندم ... _هیچکس نمیاد کوچولوی من ... تا اخر دنیا میخوام بهشتت برا من باشه و تو مدرسه بکنمت دستمو به سینه ش گرفتم و دوباره نوک زبونمو واردش کردم که با صدای جیغ ناظم مدرسه... پارت واقعی نبود بلفت ❌پیشنهاد نویسنده👆
    Show more ...
    1 488
    6
    👫بازگشت فوری معشوق در ۳ روز تضمینی بدون نیاز به معشوق حتی از راه دور😳 ☠️دفع فوووری سحر و جادو و چشم نظر 👁قدرت آینده نگری👁️ 🏠فروش ملک ۳ روزه تضمینی🏠 افزایش رزق و روزی و ثروت در کمترین زمان تضمینی 🚚ارسال ۴۸ ساعته کاملاً محرمانه🚚 💯بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن👇🏻👇🏻👇🏻 🫵🏻سفارش و مشاوره👇🏻

    tumblr_f0e1c7fd3fde4ba9ad4ea6111ba752e2_aed0296f_400.gif.mp4

    419
    0
    سیلی رو خیس و پر ابش زدم کرده بودم و می‌خواستم اون بهشت رو انقدر تا شیره‌ی جونش  در بیاد. فشاری به وارد کردم و شروع کرد به . 🔞_آهه میکائیل...آه..دوست دارم..آه..دوست دارم عضو کلفتت بره تو کلوچه خیسم. سر مردونگیمو روی بهشت خیسش تنظیم کردم و یه ضرب واردش کردم انقدر و خیس بود که دلم می‌خواست ساعت‌ها داخل تلمبه بزنم. نیشخندی زدم و در گوشش گفتم: _چه حالی داری زیر پسرت داری جر میخوریی؟ها؟؟ سرعت تلمبه زدنمو بیشتر کردم که ناله کرد 🔞_آه..آفرین پسر خوب..ترتیب ک™ص تنگ زن باباتو بدههههه..
    Show more ...
    413
    1
    حتی اگه همه منو تنها گذاشتن تو کنارم بمون ..

    5E46B7FB20126F7BF3F667BDB9A64196_video_dashinit.mp4

    1 083
    1
    ک💦ص و کو💦نِ دختره زیر دوتا از مشتریاش ، بد جور گاییده میشه🙊🔞🔥 🥂سفید برفیِ هـ💦👅ـات🥂 سرشو برد لای پام با زبونش  چو*چولم رو  مالید... _اوف خوب میخوری بیشتر بخور _جون تو فقط ناله کن که از کو*ن و ک*ص قراره گاییده بشی... با حرفش حشری تر شدم و موهاشو کشیدم که بلند شد و مردونگیش رو واردم کرد _اوففف اه خیلی بزرگه جر خوردم نوک ممه هامو کشید و سیلی زد یهو در اتاق باز شد با دیدن مرد دیگه ی ناله ی کردم...🔞💦🔥 یکی از مردا دستم رو گرفت و اون یکی شدش رو داخل ...صم کرد که جیغی کشیدم ..... خندیدن و اونیکی رو محکم توی برد و همینطور که عقب و جلو میکرد که ...👅💦🔞
    Show more ...
    514
    0
    #پارت_۱۱ 🌀🎭 بی احساس🌀🎭 اون با سرعتی که قادر به توصیفش نبودم لبهای منو میخورد و بدنم رو می مالوند. گاهی وقتی تنش به تنم می چسبید سفت شدن و بزرگ شدن عضوش رو کاملا احساس میکردم و این حس و لمس گاهی منی که اولین بار بود همچین شرایطی رو تجربه میکردم میترسوند. گیر بودم. گیر و پرس بین اون و دیوار اما... اما غرق شده بودم تو خوردن لبهای غریبه ای که عجیب طعم به دل نشینی داشتن! قابل توصیف نبود! اون اونقدر تمیز بود که دهنش طعم و بوی خوشایند و خوشی داشت و لبش رو وقتی میک میزدم درست عین خوردن یه تیکه پاستیل بود. پاستیل نرمی که کش میومد و طعم و مزه ی خوبی داره. نوک سینه هام رو میگرفت و به سمت خودش میکشید. این کارش برای من من ترکیبی از دو حس درد و لذت بود. انگار میخواست هردوی اونارو همزمان برای من به ارمغان بیاره. زبونشو توی دهنم می چرخوند و بعد به یکباره ولش میکرد و بجاش زبون خودم رو می مکید. اون حرفه ای بود و من ناشی! اون کاربلد بود و من دیوانه ای که داشتم از حرکات یه کاربلد غریبه لذت میبردم و درعین حال سعی میکردم تو اون فرصت کوتاه جوری همراهیش کنم که از ناشی بودنم باخبر نشه. وقتی نفس کم آورد و به اجبار رهام کرد سرش رو برد توی گردنم. زبون نرم و ترش رو از بالا تا پایین کشید و با هدیه دادن بی نظیر ترین حس دنیا از من پرسید: -باکره ای... !؟ اون این سوال رو از منی پرسید که همچنان درگید لذت کشیده شدن زبونش روی پوست گردنج بودم و اون لحظه داشتم ازخودم توی ذهنم می پرسیدم: "خدایااااا....اینکه یه مرد گردنم رو ببوسه و لیس بزنه تا به این حد حامل لذته ؟" چشمهای خمارمو بیشتر وا کردم و جواب دادم: -بله... بی اشتیاق گفت: -نمیخوام واسه اولینبار من بکارتت رو... چون میدونستم چی میخواد بگه قبل از تموم شدن حرفش با همون حالت خجل گفتم: -ارتجاع×یه حرفی نزد.نفسش رو داد بیرون و سر انگشتاشو رو پهلوی لختم بالا و پایین کرد. دستهامو که تا به اون لحظه کنار پاهام نگه داشته بودم و انگشتامو به حالت مشت جمع کرده بودم بالا آوردم و چون ناخوداگاه حس لذت به این فکرم انداخت که لمس سینه ی ستبر و بدون موش میتونه خیلی دلنشیت و خوشایند باشه، اونارو به همون سمت هدایت کردم اما به محض اینکه خواستم کف دستهامو رو سینه اش بزارم و لمسش کنم ناخوداگاه....
    Show more ...
    565
    1
    #پارت ۱۹۰ دستی رو شکم برامدم کشیدم ... ماه آخرم بود... با دست عرق روی پیشونیم رو پاک کردم و روی تخت نشستم ... باورم نمیشد که پدر بچه م رو هنوز ندیدم ... برای دراوردن پول عمل سونیا پیشنهاد مادر بزرگ بچه م رو قبول کرده بودم و با جایگذاری اسپرم های ساشا داخل رحمم حامله شده بودم ... از جا بلند شدم و به سختی به طرف اشپزخونه رفتم تا قرصم رو بخورم ... با صدای زنگ در دکمه ی ایفون رو فشردم و وارد اشپزخونه شدم ... با باز شدن در از داخل اشپزخونه داد زدم ... _سونیا ... میشه بری نون بگیری گرسنمه ... قرصم رو توی دهنم انداختم و یه لیوان از شیر اب پر کردم  که دستی مردونه دور شکمم حلقه شد ... جیغی کشیدمو لیوان از دستم پرت شد ...سرش داخل گردنم فرو کرد و لب زد _هیس کوچولو منم .. پدر بچه ت چیزی رو که میشنیدم باورم نمیشد خواستم به عقب برگردم که فشار دستاش بیشتر شد ... _میبینم که مامانم خوش سلیقه ست .... واسه نوه ش مامان بر و رو دار انتخاب کرده ... قلبم محکم به سینم میزد که لاله ی گوشم رد گاز گرفت ... _چطوره تا نی نی مون به دنیا نیومده باباشو حس کنه هان ؟ وحشت زده به طرفش برگشتم که دستم رو گرفتو روی ... ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ دختره از پسری حامله شده که ندیدتش ... حالا تو ماه اخرش پسره اومده و... 😱😱😱😱
    Show more ...
    حــاج سـالار
    ﷽ حــاج سـالار🍻
    627
    1
    اگه عشق تو منم قلبمی پس ..

    345092929_225303650128278_9018764276574536990_n.mp4

    1 228
    3
    Last updated: 11.07.23
    Privacy Policy Telemetrio