Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics د۪ٜاسـ۪ٜـ۪ٜتـ۪ٜـ۪ٜانـ۪ٜـ۪ٜکـ۪ٜـ۪ٜد۪ٜه۪📚

16 375-102
~17 554
~0
74.39%
Telegram general rating
Globally
35 047place
of 78 777
6 025place
of 13 357
In category
2 613place
of 5 475

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Hourly Audience Growth

    Data loading is in progress

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    پر دختر و پسر حشری آماده بازی حقیقت جرات سکسی 🙈💦
    2 481
    1
    بعدش جفتشون کلی از من تعریف کردن که چقدر قوی بودم و آنها خبر نداشتند و از به بعد با هم تمرین خواهیم کرد که روز بروز قوی تر هم بشوم فردای آن روز تو حیاط هتل آن دو تا خانم مسن که اول همه صف کشیده بودن تا اصلان را موقع عکس گرفتن لگد بکنند دیدیم و سر صحبت را با مامان باز کردند که شما دو نفر از همان خانمها نبودید مه چند شب پیش روی آن پسره ایستادید؟ چقدر جالب بود. ای کاش تا وقتی هنوز اینجاییم باز هم برنامه بگذارند تا باز هم بتوانیم این کار را بکنم مامان جواب داد بله من و دوستم نرگس آنشب جزو دوتا از آن چهار نفر بودیم. ما هم از برنامه خیلی خوشمان آمد و وقتی پسرم شنید که چقدر دلمان میخواهد این کار را مرتب انجام بدیم داوطلب شد تا زیر پایی ما بشود.البته به قول خودش که میگفت: بهشت زیر پای مادران است.فعلا دو روز هست که تمرینات را شروع کرده و تا بحال خوب قدرت و تحمل خودش را نشان داده. یکی از خانمها گفت چه جالب. برنامه تون اینه که از آقا پسرتون فقط برای استفاده شخصی استفاده کنید, یا به خانمهای دیگه هم اجازه بدید استفاده بکنند؟ اگر اجازه بدهید ما هم در تمرین دادنش شرکت کنیم مامان در جواب گفت فعلا در بین فامیل و دوستان نزدیک تمرین میکنیم. ولی شاید در آینده وقتی یکم بزرگتر و قویتر شد به بقیه هم اجازه بدم ازش استفاده بکنند. اگر دوست دارید شماره تلفن بدید وقتی برگشتیم ایران در تماس باشیم؟ خلاصه شماره تلفنها رد و بدل شد و ما دو روز بعدش برگشتیم ایران. نوشته: عرشیا ‎📚✏️ 📚✏️ 📚✏️
    Show more ...
    23 430
    75
    خوب بهتره آن تشک ابری را پهن کنی و روی شکمت بخوابی و پاهات را دراز بکنی, مثل همان کاری که اصلان اولش کرد. من اول پشت رانت را لگد میکنم تا ببینی چه حسی داره. نرگس تو هم بیا نزدیکم وایسا اگر تعادلم بهم خورد منو بگیری نیفتم. من سریع تشک را پهن کردم و روی شکمم خوابیدم و پا ها م را دراز کردم. مامان امد یک طرفم و خاله هم روبروش ایستاد. مامان اول یک پاشو گذاشت روی رونم و پرسید اگر اماده ام, که من گفتم اره و بعد پا دومشو از روی زمین بلند کرد و تمام وزن روی من ایستاد. منهم چون زیرم تشک نرم بود یکم فرو رفتم تو تشک ولی اصلا دردم نگرفت. مامان پرسید آن زیر چطوریه گفتم عالی. آن وقت مامان گفت پس حالا میرم روی باسنتو اول یک پاشو بلند کرد و گذاشت روی باسنم و بعد آن یکی را بلند کرد و گذاشت کنار اولی و از من پرسید حالا چطور؟ گفتم تو بهشت. آن موقع رو کرد به خاله نرگس گفت مثل اینکه این بچه پررو هم تحملش خوبه. بعد آمد پایین و گفت حالا برگرد به پشت بخواب و دستات را مثل صلیب باز کن و نرگس تو بیا یک بازوش را لگد کن و من هم آن یکی را لگد میکند منهم سریع چرخیدم و دستهام را باز کردم و همزمان با هم هر کدام یک بازومو لگد کردن. منهم که انگار دارن ماساژم میدن داشتم کیف میکردم. خلاصه بعد چند دقیقه امدن پایین. مامان گفت دوباره بچرخ روی شکمت. این دفعه نوبت کمرت و شانه ات. ولی تک تک منم باز صریع چرخیدم و این بدون اینکه اولش بهم خبر بده رفت روی کمرم و شروع کرد یواش یواش با قدمهای کوچک راه رفتن. هر قدمی که برمیداشت صدای شکستن قولنجم میامد که جفتشون خنده شون گرفته بود. بعد از یک چند دقیقه اومد پایین و من چرخیدم و گفتم حالا نوبت جلومه مامان که گفت برای امروز بسه دیگه,آن باشه برای فردا بعد از هر کدومشون رفتند رو تخت خودشون و منهم بلند شدم چراغ را خاموش کردم و روی تشک ابری روی زمین دراز کشیدم و با خودم فکر میکردم که عجب شب عجیبی بود و چطور شد من سر از زیر پای مامانم در آوردم فردا صبح من , مامان و خاله از صبح رفتیم خرید و ار این مغازه تو آن مغازه تا عصر که خسته برگشتیم هتل. داشتم میرفتیم سمت اطاق که مامان و خاله شروع کردن شکایت کردن که از بس روی زمین سفت راه رفتیم پاهایشان داغان شد. وقتی وارد اتاق شدیم کیف هایشان را در آوردند و رفتن روی تخت دراز کشیدند. منهم تشک ابری را پهن کردم و خواستم دراز بکشم که خاله رو به مامانم کرد و گفت اجازه میدی یکم پسرت را زیر پا لگد بکنم تا هم خستگی پای من در بره هم یکم پشت آن ماساژ بگیره؟ مامان گفت آره فکر بدی نیست. بعدش خودم باهاش کار دارم. در ضمن از دفعه بعد لازم نیست از من اجازه بگیری. مثلا خاله اش هست بعد خاله گفت بخواب روی شکمت تا برم روت. منهم از خدا خواسته خوابیدم روی شکمم. خاله امد از بغل کنار رانم و رفت روی رانم. کف پاهاش مثل تنور داغ بود و انگار کیسه آب داغ گذاشته بودن روی پشتم و داشتم کیف میکردم. پرسید در چه وضعی؟ که گفتم عالی بعد یواش یواش شروع کرد اومد روی باسنم و بعد روی کمرم که پاشو گذاشت قولنجم شروع کرد به شکستن. آن موقع مامانم گفت بهت بد که نمیگذره؟ حالا ببینم جلوت را هم که لگد بکنم از این صداها در میاد یا نه؟ خاله یواش یواش تا شانه ام رفت و بعد همان مسیر را برگشت تا رانم بعد رفت پایین و به مامانم گفت روناش و باسنش نرم اند و زیر پا حال میدن ولی کمر و شانه اش استخوانی و آدم حس میکنه روی سنگ و کلوخ داره راه میره. البته کف پای آدم را ماساژ میده. حالا باید دید سینه و شکمش چه حسی میده همان موقع مامان با نوک پاش سرمو تکان داد و گفت برگرد به پشتت. حالا وقتش رسیده ببینیم چند مرده حلاجی. فقط اگر یک وقت دیدی داره خیلی بهت فشار میاد بگو و سعی نکن پهلوان بازی در بیاری. بعد آمد کنار شکمم ایستاد و یک پاشو گذاشت روی شکمم و یواش یواش فشار را بیشتر کرد و آن یکی پاشو از روی زمین بلند کرد ولی فورا گذاشت روی زمین و پرسید چطور بود؟ گفتم خوب بود باز هم همین کار را چند بار تکرار کرد تا عضلات شکمم یکم عادت بکنند و بالاخره با جفت پا رفت بالا و روی شکمم ایستاد. بعد خیلی آرام یک پاشو را بلند کرد و آورد سمت سینه ام و خیلی آرام شروع کرد وزنش را از این پا به آن پا کردن. منم آن پایین می دیدم که شکم میره پایین, سینه ام میاد بالا و برعکس. ولی احساس درد و ناراحتی اصلا نمیکردم. بعد از مدت پاشو از روی شکمم برداشت و گذاشت کنار آن یکی پاش روی سینه ام و برگشت به خاله نرگس گفت آره سینه و شکمش از پشتش خیلی بهتره. نرم و صاف تره. نرگس میخوای امتحان کنی؟ که خاله گفت آره, ولی اول تو بیا پایین. بعد من. هنوز خیلی زوده دو نفری لگدش بکنیم مامان آمد پایین و خاله رفت بالا و شروع کرد لگد کردن. منهم یواش یواش عضلات شکمم داشت درد میگرفت. انگار کلی ورزش شکم کرده بودم. از خاله خواستم بیاد پایین.
    Show more ...
    20 979
    58
    من که همین یک کوچولو که روش وایستادم کلی خوشم آمد و انرژی مثبت گرفتم. حالا حساب کن یک هم چنین کسی را مرتب دم دست داشته باشی. مامان هم گفت آره منم خیلی حال کردم. ولی حیف که کسی دور و برمون نیست. من که داشتم گوش میکردم گفتم پس من چکاره ام مامان؟ مامان یک نگاهی به من کرد و گفت تو؟ توی ریقو؟ تو حاضری زیر پا ی من لگد بشی؟ گفتم آره ,چرا نه؟ مگر من چی از اصلان کم دارم. من هم میخوام مثل اون قوی بشم داشتم این را میگفتم که اعلام کردن برنامه تمام شده و اگر کسی می خواهد با اصلان و مادرش عکس بگیره میتواند بیاد جلو و یک ظرف هم گذاشتن روی میز که روش نوشته بود انعام و خواهش کردن که هر کس میخواهد عکس بگیرد یک پولی تو ظرف بندازه. تقریبا همه خانم ها بلند شدن و صف کشیدن. مامان و خاله نرگس هم به هم گفتن بریم چندتا عکس بگیریم بذاریم تو فیس بوکمون. اول صف دو تا خانم مسن و یکم تپل بودن و رفتن جلو. نادیا و اصلان خواستن کنارشون بیا ستن برای عکس ولی خانما ها به نادیا گفتن میشه ما در حال لگد کردن پسرت عکس بگیریم؟ نادیا گفت چرا نه و به اصلان گفت دراز بکش رو زمین. خانمها کفش شون را در آوردن و بدون هیچ ناراحتی رفتن بالا روی سینه و شکمش. دوربین شون را هم دادن دست یکی از کارمند های آنجا تا ازشون عکس بگیره. انگار مدل بودن, یک دست به کمر باسن از یک طرف یکم بیرون و یک پا روی پنجه. کلی عکس گرفتن و آمدن پایین, یک پولی انداختن داخل صندوق انعام و رفتن. خلاصه کلی خانم پیر و جوان, بعضا دو نفری و سه نفری, بعضی پای لخت, بعضی با کفش, میرفتن رو اصلان و با ژستهای جورواجور عکس میگرفتن. مامان و خاله هم که قبلا این کار را کرده بودند هم این بار با کلی ژستهای مختلف عکس گرفتند تا بزارند تو فیس بوک و به دوستانشون پز بدهند. کارشان تمام شد و برگشتند سر میز و شروع کردن عکسها را داخل گوشی نگاه کردن و تعریف کردن که به به چه عکسهای خوبی شد و بقیه دوستاشون که نیامدن سفر چقدر حسادت خواهند کرد. منهم که رفته بودم در دنیا خودم و داشتم به اصلان حسادت میکردم که خوشا بحالش که چقدر زورش زیاده و همه خانمها چقدر باهاش حال میکنند, که مامان گفت راستی چی میگفتی تو؟ گفتی میخوای مثل این پسره قوی بشی؟ این یعنی من باید شروع کنم روزی چند بار لگدت بکنم. حاضری بخوابی زیر پاهای مادرت؟ منهم گفتم چرا نه؟ مگر نمی کند بهشت زیر پای مادرانه؟ منهم می خواهم برم بهشت. این را که گفتم جفتشون زدن زیر خنده و مامان گفت آره همینطوره. کف پای من هم در بهشته و باید روزی چند بار ماچش کنی. فعلا امشب که برگشتیم تو اتاق باید اول کلی این در بهشت را ماساژ بدی و بوس بکنی تا ببینم لایق بهشت هستی یا نه خاله نرگس هم گفت میدونی که خاله هم حکم مادر دوم را داره پس در دوم بهشت هم زیر پاهای منه منم گفتم قبول. یکم بعد مامان گفت که بریم اتاقمون استراحت کنیم چون فردا میخواستیم بریم خرید. هتل اتاقی که به ما داده بود دو تا تخت جدا داشت روی یکی مامانم می خوابید و روی آن یکی خاله. برای منهم یک تشک ابری داده بودند که شب روی زمین پهن میکردم و میخوابیدم. وقتی رسیدیم اتاق مامان رفت نشست روی تخت خودش و خاله هم رفت نشست روی مبل. مامان گفت پسر آماده هستی, بیا اول در بهشت را یکم بوس کن و ماساژ بده شاید حاجتت براورده بشه منم رفتم جلو تخت نشستم روی زمین جلو پای مامان انهم که فکر نمیکرد من یک چنین کاری بکنم یک لبخندی زد و پاشو بلند کرد و جلو صورتم گرفت و گفت اول بوس بعد ماساژ منهم صورتم را چسباندم کف پاش و دوتا بوس آبدار زدم. کف پاش یکم عرق کرده بود ولی بوی بد نمیداد ولی یکم مزه شور مانند داشت. بعد شروع کردم به ماساژ دادن. بعد از چند دقیقه گفت این پا بسه و آن یکی پاشو آورد بالا. منهم دوباره همان روتین را تکرار کردم اول بوس بعد ماساژ. خلاصه چند دقیقه که گذشت, صدا خاله در آمد که پس نوبت من کی میشه؟ مامان گفت من فعلا کافیمه. برو به خاله ات برس. سراغ پای خاله که رفتم دیدم یکم کثیف تر از پای مامانه و بوش تندتره. گفتم خاله نمیخواهی پاهاتو اول بشوری که گفت میخواستم ولی حالا که فضولی کرده نه. بیا جلو که باید به هر جور بوی پا عادت بکنی اگر میخواهی مثل اصلان بشی. زیر کلی پاها مختلف لگد شد امشب ولی دیدی اصلا شکایت بکنه؟ بیا جلو اول بوس بعد ماساژ مثل مال مامانت. منم که دیدم حرف حق میزنه رفتم جلو اول یک ماچ آبدار کردم بعد شروع کردم مالیدن. این بار مزه سرکه و نمک میداد. چند دقیقه که مالیدم گفت بسه این پا و برو سراغ آن یکی. خلاصه بعد از چند دقیقه گفت مرسی بسه دیگه بعد مامان گفت حالا از کجات شروع کنیم؟ روی سینه و شکمت که از همان اول نمیشه. اول باید از یک جا که عضلانی تره باید شروع کرد تا یواش یواش عادت کنی که وزن را تحمل کنی. زیرت هم باید اولش یک چیز نرم پهن کنیم.
    Show more ...
    17 772
    59
    بهشت زیر پای مادران است 1402/03/13 شروع ماجرا در سفر به ترکیه حدود هشت سال قبل با مامانم و یکی از دوستهای صمیمی که من خاله نرگس صداش میکردم رفتیم ترکیه, آنتالیا. چون با تور رفته بودیم هتل, غذا و نمایش همه از قبل حساب شده بود. معمولا شب که میشد میزها را تو حیاط میچیدن و آن وسط هم یک محوطه برای هنرمند ها باز می گذاشتند تا هنرنمایی بکنند. شب اول یکی امد یکم به ترکی آواز خواند ولی کارش تعریف زیادی نداشت. ولی شب دوم یک خانم با لباس رقص عربی آمد و کنارش هم یک پسر هفت یا هشت ساله که لباس سندباد تنش بود. آهنگ عربی شروع شد و خانم شروع کرد به رقصیدن و همه شروع کردن به نگاه کردن. وسط آهنگ بود و خانم داشت حسابی سر مردم را گرم میکرد, دیدیم پسره رفت و یک تکه پارچه که شبیه به جا نماز بود پهن کرد وسط محوطه و دراز کشید به پشتش. آن موقع خانم رقاص در حال رقصیدن رفت سمت پسره. به پسره که رسید یک پاشو بلند کرد و رو هوا بالای سینه اش نگه داشت و شروع کرد به کف زدن و با اشاره که مردم تشویق بکنید. مردم شروع کردن به کف زدن و همان موقع اول یک پاشو گذاشت روی سینه پسره بعد آن یکی پاشو بلند کرد و گذاشت پهلوی آن یکی پاش و شروع کرد به رقصیدن. مردم همگی یک طوری جا خوردن چون کسی انتظار دیدن یک همچنین صحنه را نداشت, مخصوصا خانم ها. خلاصه خانم رقاص تا آخر آهنگ مرتب رفت بالا و آمد پایین و پسره هم خم به ابرو نیاورد و همانجا دراز کشید. آهنگ اول که تمام شد پسره بلند شد و آن موقع بود که خانم رقاص خودش را معرفی کرد به اسم نادیا و گفت این هم پسرم اصلان هست. از زمان بچگی خودم تمرین دادم و خیلی قوی شده و تحمل اش زیاد شده و برای نمایش بعد چهار تا خانم لازم داریم. بعد از این مقدمه خانم نادیا و پسرش آمدن بین تماشاچیان و شروع کردن چرخیدن. خانم نادیا دست دو تا خانم را گرفت و بلند کرد و پسرش هم آمد سر میز ما و دست مامان من و خاله نرگس را گرفت و بلند کرد و همه را بردند وسط صحنه کنار هم صف کشیدند. همه هم چون با تور آمده بودند ایرانی بودند. کلا مسافرها اکثرا خانم های ایرانی بودن که آمده بودن ترکیه هم برای تفریح هم خرید. خلاصه صدای درام شروع شد مثل اینکه یک نفر می خواهد یک کار خطرناک انجام بده و جناب اصلان خان رفت روی شکمش روی همون جا نمازی خوابید. خانم نادیا هم کارها را سرپرستی میکرد به خانم ها گفت کفش هایشان را در بیاورند و دست هم بگیرند و بیاند ردیف کنار اصلان بایستند. طوری جاهایشان را مشخص کرد مامان جلوی شانه و خاله نرگس جلوی کمر و یک خانم که یکم مسن تر بود جلوی باسن و آخری هم که یک خانم نسبتا جوانتر بود جلوی ران اصلان قرار گرفتند. بعد هم نادیا یکی یکی پای راست خانم ها را بلند کرد و گذاشت روی پشت اصلان و گفت تا سه میشمرم و هر وقت گفتم حالا پای چپ را از زمین بلند می کنید و می گذارید کنار پای راستتون و تا نگفتم نمی آید پایین. خانم ها تازه فهمیدن جریان چیه ولی مثل اینکه هیچ کدام از این کار ناراضی نبودند و همگی یک لبخند شیطنت وار به لبشون بود. خلاصه نادیا تا سه شمرد و همگی با هم رفتن روی اصلان و نادیا هم دستشون را گرفته بود تا تعادلشون به نخوره و خودش هم یک پاشو گذاشت روی سره اصلان. مردم همه کلی کف زدن و نادیا اشاره کرد بیایین پایین و خانمها آمدن پایین و نادیا از مردم خواست تا یک بار دیگر برای خانمها دست بزنند. بعد اصلان روی زمین چرخید و به پشت دراز کشید و دستها ش هم مثل صلیب باز کرد. نادیا به مامان گفت که یک پاش را بزاره یک طرف کنار سینه اصلان و آن یکی را هم بزاره آن طرف و به خاله نرگس هم گفت همین کار را بکنه اما کناره شکمش. به آن دو تا خانم دیگه هم هر کدام کنار بازو اصلان بایستند و مثل دفعه قبل تا سه میشمره و اینبار مامان و خاله نرگس و مامان بایستند روی سینه و شکم و دو تا خانم دیگه هم روی هر کدام از بازوهای اصلان. خلاصه تا سه شمرد و هر چهار نفر رفتن بالا و خود نادیا هم دستهای آنها را گرفته بود تا بالانس شون بهم نخوره و یک پاشو گذاشت روی صورت اصلان. همه دست زدن و نادیا گفت بیان پایین و از مردم خواست تا برای خانمها یک کف حسابی بزنند وبرگردن بشینن سر میز هاشون. اصلان هم بلند شد و مردم براش کف زدن. مامان و خاله نرگس هم که انگار خیلی از برنامه خوششون آمده بود برگشتن سر میز و باهم داشتن صحبت میکردنکه با این هیکل کوچکش چه تحمل زیادی داشت. مرد های بزرگ هم شاید نتوانند حتی یک نفر را هم تحمل بکنند چه برسد به چهار تا زن بالغ را. باریکلا به پشتکارش.من هم خودم را قاطی صحبتشون کردم و گفتم خوب مامان پشتکار خودش تنها که نبوده, مادرش هم کلی باهاش کار کرده تا به اینجا رسیده. مامانم هم جواب داد خوب البته, حتما داره صبح تا شب تو خانه زیر پاش لگدش میکنه و خندید. بعد هم خاله نرگس گفت ولی کار مادره زیاد هم سخت نیست. تازه کی بدش میاد یک موجود گرم و نرم مرتب زیر پاش باشه.
    Show more ...
    17 297
    67
    گفتم اولا هی نگو بی غیرت من خوب میدونم مامانم بخاطر حرف ها و سخت گیرهای بابام که اول ازدواجش بهش گرفته توبه کرده و به قول خودش چادری و مذهبی شده و هنوزم جرات پاره کردن اون حصار مذهبی بودن را نداره به خاطر حرف مردم. من دوست دارم مامانم شاد باشه و به تمام نیازهای که چندین سال هست ازش محروم شده برسه. اگر اینکه من دلم نمیخواد مامانم تو حصار مذهبی که بابام دورش کشیده بمونه و بتونه اون حصار را پاره کنه و شاد زندگی کنه بی غیرتی اسمش هست اره من بی غیرتم. محسن گفت فرید خوب چرا باهاش حرف نمیزنی و همین چیزا را بهش نمیگی. گفتم آخه اولا روم نمیشه و جرات گفتن مستقیم این حرفا را بهش ندارم هم اینکه نمیدونم چه عکس العملی انجام میده. محسن گفت نمیدونم چی بگم فقط اینو میدونم اگر واقعا اینو میخوای باید راضیش کنی. با اشتیاق گفتم چطوری، چجوری راضیش کنم. محسن دوباره دستی به موهاش کشید و گفت شاید مامانت از تو خجالت میکشه و حیا میکنه اگر بدونه گل پسرش روش بی غیرته راحت تر بشه راضیش کرد زیر مردهای دیگه ای بخوابه. بلند شدم داد زدم گمشو محسن من دارم باهات جدی حرف میزنم تو هی مسخره میکنه من کی گفتم میخوام مامانم جنده بشه؟ محسن باز زد زیر خنده و گفت شاید به زبان نیاورده باشی ولی چهرت و از همه مهمتر کیرت اینجور که سیخ شده داره فریاد میزنه دوست داری مامان جون چادریت جنده محل باشه. الانم نگران نباش خودم برات ی فکری دارم فقط تو کاری که میگم درست انجام بده. (برای خودمم عجیب بود چطور اینقدر هیجانی و شهوتی شده بودم ) به محسن گفت تو فقط بگو من چیکار کنم هرکاری بگی میکنم که با رضایت خودش از اسارت چادر و حجاب در بیاد و شاد باشه. محسنم نیش خند مرموزی زد و گفت اره ارواح کونت تو فقط فکر شاد بودن مامان جونت هستی. خوب گوش هات باز کن امشب که رفتی خانه همین جور که همیشه به یاد جندگی مامان جونت جق میزدی امشبم با شورت و سوتین مامانت جق میزنی و از حست نسبت به جندگی مامانت موقع جق زدن میگی و فیلم بگیر بفرست برای من باقیش با من. گفتم محسن، جون فرید شر نشه برام.من بهت اعتماد کردم کسی نفهمه. محسن بلند شد بره گفت اگر بهم اعتماد نداری اصلا انجام نده تقصیر منه که تو عالم رفاقت میخواستم کمکت کنم. سریع بلند شدم دستش گرفتم گفت نه نه غلط کردم قبوله هرچی تو بگی من بهت اعتماد دارم. محسن گفت خوب اگر من مامانت را راضی کردم چی گیر من میاد؟ ی سری تکان دادم گفتم هرچی بخوای برات میخرم. محسن گفت بچه کونی تو جیب تو فقط شپش هست بعدی چطور میخوای برام هرچی میخوام بخری؟ بعدم اون روزی که تو بچه کونی بخوای برای من چیزی بخری اون روز، روز مردن منه. گفتم خوب چیکار کنم برات ؟ محسن گفت خودت بهتر میدونی چطور باید جبران کنی خودتو زدی به کس خولی. گفتم جون من اذیت نکن. محسن دوباره راه افتاد که بره گفت: مال بقیه کیر هست فقط مال من خار داره اذیت میشه؟! گفتم باشه تو راضیش کن سگ تو ضرر تو هم … محسن گفت روت نشد حرفت کامل کنی اگر تونستم کاری کنم مامان جونت راضی بشه میدی منم بکنمش. تو که حتی جرات به زبان آوردن نداری گوه میخوری میخوای مامانت جنده باشه. داد زدم باشه تو مامانم رو اکی کن بعد خودت اولین نفر بکنش راضی شدی حالا. محسن برای چندمین بار زد زیر خنده و گفت اولا اگر راضیش کردم دیگه نیازی به رضایت تو بچه کونی ندارم خودم میکنمش ولی برای احتیاط دوست دارم یک بار دیگه باز بگی تا صداتو ضبط کنم بعد از اینکه آب بی غیرتیت تو شورت مامان جونت خالی شد نگی محسن نارفیقی کردی و چرا مامانم رو کردی. (نمیدونستم چیکار کنم ولی بدجور حشری شده بودم،من، من میکردم راستش خجالتم میکشیدم اینو هم بگم) محسن داد زد گفت زود باش اگر واقعا راضی هستی من مامانت را بکنم بگو من با رضایت خودم خواستم دوستم محسن مامان جونم را بکنه. بالاخره با اصرار محسن گفتم و محسن هم صدام را ضبط کرد و قرار شد شب که رفتم خانه شورت و سوتین مامانم یواشکی بردارم و جق بزنم و آبم بریزم روش و فیلمش را بفرستم برای محسن. نوشته: موبان دختر آریایی ادامه دارد ‎📚✏️ 📚✏️ 📚✏️
    Show more ...
    16 843
    57
    محسن و مامان چادری فرید (۱) 1402/03/13 همه چیز از وقتی که بابام وارد بازی قمار شد و کل زندگیش را باخت و بدهی سنگینی بالا آورد شروع شد. بابام هم از ترس طلبکارها و شرخر فراری شده بود و طلبکارها مدام می امدن در خانه و پولشان رو طلب میکردن. چند باری هم شنیدم وقتی مامانم به طلبکارها میگفت پولی نداریم که بهشون بدیم، طلبکارها خیلی با اعتماد به نفس بالا به مامانم میگفتن پول ندارین بدید قبول ولی چیزهای خوبی داری که کافیه بخوای و خیلی زود بدهی شوهرت که میدی هیچ پول خوبی هم گیرت میاد. از حق هم نگذرم خدایش طلبکارها هم حق داشتن همچین پیشنهاداتی به مامانم بدن، اخه مامانم اندامش خیلی رو فرم هست سینه های ۷۵ و یک کون طاقچه ای که دل هر مردی براش غش میکنه. تقریبا چند ماهی می شد که بابام فراری بود و مامانم هرچی پس انداز کرده بود خرج کرده بود و روز به روز زندگی برامون سخت تر می شد. یک روز که داغون رفتم پیش دوستم محسن بهم گفت فرید چرا اینقدر تو خودتی نبینم اینقدر ناراحت باشی. منم که دلم پر بود و از بی پولی حسابی کلافه شده بودم کلی فحش بابام دادم که این بلاها سرمان آورده و یک دفعه هم تو عصبانیت از دهنم پرید مامانمم هیچ غلطی هم نمیکنه اوضامون بهتر بشه. محسن با تعجب نگام کرد و گفت مامانت چه غلطی مثلا باید میکرده که نکرده؟ با طعنه بهم گفت نکنه بی غیرتی رو مامانت و توقع داشتی به طلبکارهای بابات کس بده؟ (نمیدونم چرا بی اختیار با حرف محسن حس کردم کیرم داره سیخ میشه،سعی کردم تابلو نکنم و دستم گرفتم جلو شلوارم)گفتم نه نه خجالت بکش محسن ناسلامتی تو رفیقم هستی این چه حرفی هست به من میزنی. محسن با تعجب بیشتری بهم نگاه کرد و گفت:اینجور که تو با ناز و عشوه گفتی نه خجالت بکش از صدتا بله، بله تر بود و انگار واقعا رو مامان محجبه ات بی غیرتی. (یه حس عجیبی داشتم عقلم داشت میگفت بگو نه آبروت میره رسوای عالم میشی ولی کیرم میگفت بگو آره بی غیرتم،دوست دارم کس دادن مامان مذهبیم به مردهای دیگه رو ببینم) آب دهنم رو قورت دادم گفتم نه خیر، من کجا با عشوه گفتم نه،الانم که دارم هنوز باهات حرف میزنم بخاطر رفاقتمون هست. محسن دستی تو موهاش کشید و گفت همین، واقعا داشت شاخ هام در میومد که پسر زنی مذهبی و محجبه ،چادری مثل مامان تو چطور می تونه رو مامانش بی غیرت باشه. سریع گفتم اره منو بی غیرتی امکان نداره. یکدفعه محسن گفت صبر کن ببینم اگر منظورت به کس دادن مامانت به طلبکارای بابات نبود پس منظورت چی بوده و چه توقعی از مامانت داشتی؟ گفتم محسن جون فرید بیخیال شو یه حرفی زدم گیر نده. ولی محسن پیله تر از این چیزا بود، ول کن ماجرا نبود. منم برای اینکه بیخیال بشه گفتم مامانم قبل ازدواجش و مذهبی شدنش تو مراسم عروسی های اقوام می رقصیده و مخصوصا رقص عربیش خیلی محشر بوده و مرد ها کلی بهش شاباش (پول ) میدادن. امروزم یکی از اقوام برای عروسی پسرش امده بود دعوتمان کنه،به مامانم گفت اگر به یاد قدیم عروسی خودم با شوهرم یکی از اون رقص های عربی محشرت برامون انجام بدی قول میدم از خجالتت حسابی در بیام. ولی مامانم گفت من توبه کردم و جلو مردها دیگه نمیرقصم قبول نکرد. بخاطر همین از دستش کلافه هستم. یکی بگه اخه مگه چی میشه یه رقص هست تمام میشه میره، تو این اوضاع بی پولی یک پول خوبی می دادن. یک لحظه چشمم به چهره محسن افتاد دیدم داره با حیرت نگام می کنه. گفتم چته تو آدم ندیدی؟ محسن زد زیر خنده و گفت آدم کس خول مثل تو ندیدم. بعد میگی بی غیرت رو مامانم نیستم مگر بی غیرتی فقط کس دادن مامانت هست؟ (انگار کیرم رو جمله کس دادن مامانم حساس شده بود و هربار محسن این جمله را میگفت سریع اعلام حضور می کرد و شروع به سیخ شدن میکرد). اصلا حواسم نبود کیرم سیخ شده دستم اوردم بالا بزنم تو سر محسن که محسن دستم گرفت و با خنده گفت انگار از کس دادن مامانتم بدت نمیاد نگاه کن کیرت همچین سیخ شده که الان شلوارت را جر میده. محسن هی نگام میکرد و اشاره به کیرم میکرد که داشتم سعی میکردم وسط پام نگهش دارم سیخ بودنش مشخص نشه و میزد زیر خنده و می گفت چیکارش داری بزار راحت باشه اصلا میخوای زیپ شلوارتم باز کن بیاد کیرت بیرون ی هوایی بخوره و با مسخره میگفت اشکال نداره من به کسی نمیگم فرید رو مامان جون چادریش بی غیرت هست اگر بگم آبروی خودم میره که رفیق بی غیرتی مثل تو دارم. دیگه عصبانی شدم از مسخره بازی های محسن داد زدم خفه شو، خیلی جدی گفتم من کس خول باش که فکر میکردم تو رفیقم هستی و برای تو درد و دل کردم محسن وقتی دید جدی شدم دیگه نخندید و آمد دست انداخت دور گردنم و گفت رفیق اگر واقعا بی هستی رو مامانت و برات مهم نیست مامانت جلو مردها برقصه بگو برات ی فکری میکنم.
    Show more ...
    14 986
    64
    گفتم میتونی بخوری بدش نیومد خوششم نیومد ولی وقتی بلند شد کیرمو دید گفت تمیز و کلفته خوشم میاد شروع کرد با ولع خوردن کارش درس بود گفتم شلوارتو در بیار کصتو میخوام لخت مادر زاد شد یا خدا چه کونی داشت سفید بود تحمل نکردم بلند شدم گفتم گفت بزار سرپا بکنمت گفتم نمیتونم بخورم (قبلا امتحان کرده بودم با دوس دخترم)خوشم نمیومد سارا گفت فقط بکن از پشت چسبیدم بهش دستمو رسوندم به کسش خیلی خیس بود دستشو زدم به دیوار قد خوبی داشت کونش میومد رو شکمم کسشو میمالیدمو ناله میکرد ازش اجازه گرفتم که فحشش بدم قبول کرد میمالیدمش بهش گفت کس دادنو دوس داری جنده گفت تا آخر عمرم زیر کیرت میخوابم بکن منو حرفای زیادی زدیم که نمیتونم خیال پردازی کنم حسابی فحش کشش کردم میزدم در کونشو کصشو میمالیدم یهو گفت بکن منو کصم بد کیرتو میخواد کیرمو گذاشتم دم کس خیسش اونقد لیز بود ک راحت رفت تو ولی گشاد نبود یه آیییی گفت از درد که باعث شد محکمتر کیرمو بکوبم تو کصش گفت آخخخ پارم کردی سینه هاشو از پشت گرفتم قشنگ فیت هیکلم بود محکم کیرمو میکوبیدم تو کصشو جیغ میزد چند دقیقه سرپا گاییدمش که آبم داشت میومد گفتم میریزم توش گفت نیا میخوام ارضا شم ولی نتونستم خودمو بگیرم خیلی حشری بودم ارضا شدمو خودمو تو کصش خالی کردم وقتی آبم میریخت تو کصش داشت کیرمو میک میزد خیلی حال کردم دراز کشیدم اومد تو بغلم خیس عرق بودیم گفتم نمیزارم حالا بری ارضات میکنم نگران نباش یکم بوس و بغل و لب گرفتیم پاشد خودشو شست اومد همونجوری لخت بودیم تو بغل هم حرف میزدیم اون روز سه بار کردمش اون یه بار ارضا شد گفت بیشتر نمیشم .ولی تو هر چقدر میخوای میتونی بکنی اون روز گذشت الان بعد یکسال هنوزم باهمیمو میگامش سکسای زیادی داشتیم از وقتی شوهرش اومد از کمپ دیگه کاملا آزاد شد .هرجا بشه میکنمش . دوستان اسما مستعار بود ولی این داستان واقعیه .سارا شوهرش نمیتونه از نظر جنسی سیرش کنه از یه طرفم وابسته کیر منه میگه هیچ وقت زن نگیر من همیشه بهت میدم .اونقدم جذابه که مثلشو نمیتونم پیدا کنم البته برای من جذابه شاید سلیقه بقیه نباشه. اگه خوشتون اومد بازم مینویسم که چه جاهایی و چه جوری گاییدمش .یه مدتم هست درباره آپلود فیلمو درآمد باهاش حرف میزنم که راضیه ولی اگه کسی میتونه راهنماییمون کنه.میخونم کامنتارو نوشته: سروش ‎📚✏️ 📚✏️ 📚✏️
    Show more ...
    14 632
    45
    زن پسر خاله معتادم 1402/03/13 سلام اسم من سروشه ۲۵ سالمه امیدوارم از این داستان خوشتون بیاد.بار اولمه مینویسم پس ببخشید اگه بد شده . موضوع از این قراره من یه پسرخاله دارم که معتاد بود خونوادشو زنشو اذیت میکرد خلاصه جوری شد که رفت کمپ و خانوادش برا اینکه بهش سربزنن بعضی وقتا میومدن خونه ما،زنش(سارا)۲۲ ساله یه دختر لاغر اندام با یه کون خوش تراشو سینه ۶۵ ۷۰ .قد بلند بود که واقعا صورتش خوشگل بود .خلاصه هی میومدن خونه ما . از زنش تا اون موقع جز دوست داشتن پسر خالم چیزی ندیده بودم ، اصن روش نظری نداشتم منم یه پسر خوش اخلاقم ک اکثر فامیلا باهام دردودل میکنن یا مشورت میگیرن .یه بار که اومده بودن به پسر خالم سر بزنن اومدن خونه ما.ما یه حیاط خلوت داشتیم که اونجا قلیون میکشیدیم یه قلیون گذاشتم داشتیم می کشیدیم منو زن پسر خالم که شروع کرد راجب شوهرش حرف زدن منم دلداریش میدادم میگفتم درست میشه و فلان و بیسار . یهو حس کردم حرفاش داره به سمت خارش میره. ولی خب میترسیدم گفتم سارا درست میشه نگران نباش تو دختر خوشگل و مهربونی هستی لیاقتت بیشتر از ایناس ولی تحمل کن زندگیت درست میشه.خلاصه خیلی ازش تعریف کردم دیدم بدش نمیاد.یهو بغض کرد و گفت حسم نسبت به شوهرم از بین رفته دیگه دوسش ندارم گفتم آروم باش عزیزم خدا بزرگه درست میشه قلیونو دادم دستش بکشه زد پشت دستم یکم دیگه حرف زدیم قلبم تند میزد فکرم رفته بود سمت سکس باهاش با کاراش فهمیدم دلش میخواد باهام باشه نمیدونستم چجوری بهش بگم که مخشو بزنم .گفتم سارا تو واقعا جذابی الکی بهش گفتم خیلی وقته میبینمت واقعا دوست دارم وقتی زن گرفتم یکی باشه شبیه تو .روش نمیشد نگام کنه گفت سروش منم دوسه ساله که شوهرم معتاده وقتی رفتار تورو میبینم دوس دارم همش باهات دردودل کنم همینجوری که حرف میزد گریش در اومد (بعدا فهمیدم اون گریش الکی بوده کلا از رو هوس اونو گفته وگرنه قبل اون روز هیچ حسی به هم نداشتیم) خلاصه حرف که میزد دستشو گرفتم یکم ماساژ دادم گفتم هر وقت خواستی من هستم دیگه پیام بازیمون شروع شد و دیگه کارم راحت بود مخشو زدم. هر سری میومد خونمون صمیمی تر میشدیم تا اینکه یه شب تو چت بهش راجب اندامش حرف زدمو کم کم کارمون به سکس چت کشید. میگفت شبا خیس میخوابم یه بالش میچسبونم به کصم فشارش میدم به یادت خونه ما جوری بود که خالی نمیشد اونام صبح ک میومدن. تا ظهر پیش ما بودن و بعدش میرفتن کمپ. بعدم میرفتن خونه خودشون نمیشد کاری کنیم تا اینکه یه شب بهش گفتم یه بهونه بیار بمون خونه ما که صبحش سکس کنیم گفت نمیشه ناجوره منم تنها بودم با پدر مادرم ولی همش خونه بودن سارام نمیتونست تنها بیاد تا اینکه یه روز پدر مادرم رفتن خونه خواهرم بچش مریض بود .خونه خواهرم روستا بود مطمئن بودم حداقل یه شب نمیان .به سارا گفتم صبح یه بهونه جور کن بیا .بهونه بانک اورده بود که میخواد یه حساب باز کنه برای وامو کار داره. خانواده شوهرش گیر میدادن بهش ولی اون روزو پیچونده بود. شبش رفتم حمام صاف و صوف کردم خوابم نمیبرد همش اندامش جلو چشمم بود. . خلاصه خوابیدم تا ساعت هفت صبح پاشدم پدر مادرم داشتن آماده میشدن برن .سارام بیدار شده بود آماده بود که بیاد .همه چی جور بود ولی تپش قلب داشتم کیرمم بد سیخ بود فک میکردم تا ببینمش میکنمش سارا رسید خونمون درو باز کردم اومد تو از پشت پنجره نگاش کردم چه کس محشری شده بود .آرایشش چقدر بهش میومد. دیگه قرار سکسو گذاشته بودیم تنگ بازی نداشت اومد تو دست داد کشیدمش تو بغلم شروع کردم بوس کردن و فشار دادنش تو بغلم چقدر گرم بود ولی میلرزید اونم استرس داشت نشست آبمیوه آوردم خوردیم حرف میزدیمو منی که خجالتی بودم شروع کردم قربون صدقه رفتنش که چقد منتظر این روز بودم نشستم رو مبل کنارش دیگه استرس نداشت بغلش کردم شروع کردم لباشو خوردن سینشو گرفتم تو مشتم لباشو میخوردم لبامو بردم سمت گردنش شل شد گفتم سارا من که نمیذارم بری خیلی حشریم میخوام زود بکنمت اونم از خدا خواسته گفت بریم تو اتاقت رفتیم تو اتاق تشک صبحمو جم نکرده بودم دراز کشیدم گفتم بیا رو شکمم (الان ک دارم مینویسم قلبم بد میزنه میخوامش باز) اومد نشست کونشو گرفتم تو مشتام چک میزدم رو کونش خیلی سفت بود چون لاغر اندام بود خودش لباسشو در اورد سوتینشم باز کرد میلرزید از شدت حشری بودن سینه هاش یکم شل بود ولی خیلی سفید و نوک صورتی بود گرفتمشون تو مشتمو شروع کردم میک زدن .اونم کونشو رو کیرم عقب جلو میکرد کمرشو راست کرد دکمه شلوارشو باز کردم همینجوری که روم بود شلوارک خودمم درآوردم ولی کیرمو نمیدید
    Show more ...
    14 494
    55
    فیلم ناب لز مادر و دختر وطنی که دخترش رو مبل نشسته مادره براش میخوره🏳‍🌈🤤
    1
    0
    سکس خواهر بردار ۱۶ ساله کرجی دختره میگه زود بکن الان مامان میاد
    1
    0
    زوری میکنتش میگه مامان جنده خودمی زنه گریه میکنه جیغ میزنه صداشو کم کنید🔞🇮🇷 مشاهده س.ک‌س مادر پسری مشاهده س‌ک.س مادر پسری
    1
    0
    وطنی بکن بکن با یه دختر فوق حشری میگه آخ کصم وای کصم محکم بکن منو 🤩 🇮🇷 مشاهده فیلم مشاهده فیلم
    1
    0
    زنشو تو انبار میکنه زنه میگه بسه دردم گرف مرده بازم میکنتش🙈🇮🇷 مشاهده فیلم مشاهده فیلم
    1
    0
    بی غیرتی مامان جنده که با بچه هاش رفته حموم شوهرشم فیلم میگیره💦💋🇮🇷
    1
    0
    سـ.ـکس با زن عموی جنده ۴۳ساله🇮🇷
    1
    0
    سکس پسر19ساله با مامانش عجب کونی داره به پسرش میگه زود بکن تا بابات نیومده مشاهده | دانلود فیلم
    1
    0
    کون دادن زهرا به داداش 13 سالش تو حموم 🇮🇷
    1
    0
    سکس با دخترخاله داخل آشپزخونه، پسره کیرشو چرب میکنه و دختره رو از کون جر میده بعد ... از دست ندین آبتو میاره💦 📥دانلود و مشاهده فیلم
    1
    0
    گاییدن کص خانوم معلم توسط دانش آموز 13 سالش 😱👇 📥
    1
    0
    دوست دخترشو توی ماشین از کون میکنه و تلبمه های صدا دار میزنه و دختره آه آه میکنه🇮🇷
    1
    0
    #ارسالی اینم پارت دوم خواهر برادر اهوازی😈به خواهرش میگه کصت مال شوهرته یا من میگه تو🤤💦🔞فقط ناله هاشو🤤💦
    1
    0
    گاییدن خشن میلیف وطنی🤤عجب بدنی داره🤤💦
    1
    0
    پشمااام😳تو دانشگاه معلمشو برده کنار یه دیوار داره براش ساک میزنع🤤میگه زود باش الان کسی میبینه🤤👅💦
    1
    0
    گاییدن دختر کلاس هشتم توسط ۵ تا پسر ۱۷ ساله زوری چه دردی می‌کشه دختره🔞🥺🇮🇷 مشاهده فیلم مشاهده فیلم
    1
    0
    پسره دوربین گذاشته اتاق مادرش از حموم میاد بیرون ب زور از کون میکنتش🇮🇷😍🔞 🎞مشاهده فیلم🎞
    1
    0
    سکس ۸ تا معلم بی شرف به دختر کلاس ۹ ام فیلم گرفته شده از دوربین‌ها🇮🇷🔥🔞 مشاهده فیلم مشاهده فیلم
    1
    0
    زوری میکنتش میگه مامان جنده خودمی زنه گریه میکنه جیغ میزنه صداشو کم کنید🔞🇮🇷 مشاهده س.ک‌س مادر پسری مشاهده س‌ک.س مادر پسری
    1
    0
    وطنی بکن بکن با یه دختر فوق حشری میگه آخ کصم وای کصم محکم بکن منو 🤩 🇮🇷 مشاهده فیلم مشاهده فیلم
    1
    0
    زنشو تو انبار میکنه زنه میگه بسه دردم گرف مرده بازم میکنتش🙈🇮🇷 مشاهده فیلم مشاهده فیلم
    1
    0
    Last updated: 11.07.23
    Privacy Policy Telemetrio