The service is also available in your language. For translation, pressEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
دسته بندی
زبان جغرافیایی و کانال

audience statistics Renani Mohsen / محسن رنانی

در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net 
78 271+25
~20 338
~21
29.71%
رتبه کلی تلگرام
در جهان
15 795جایی
از 78 777
در کشور, ایران 
2 460جایی
از 13 357
دسته بندی
712جایی
از 2 793

جنسیت مشترکین

می توانید بفهمید که چند زن و مرد در این کانال مشترک هستند.
?%
?%

زبان مخاطب

از توزیع مشترکین کانال بر اساس زبان مطلع شوید
روسی?%انگلیسی?%عربی?%
تعداد مشترکین
چارت سازمانیجدول
D
W
M
Y
help

بارگیری داده

طول عمر کاربر در یک کانال

بدانید مشترکین چه مدت در کانال می مانند.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
رشد مشترکین
چارت سازمانیجدول
D
W
M
Y
help

بارگیری داده

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
. ☘️ 👈 و سلام بر اول مهر می‌خواستم برای اول مهر امسال چیزی بنویسم. اما بختامدی به نوشته‌ای درباره کودکی برخوردم که در تیر ۱۳۹۷ نوشته‌ بودم. فکر کردم همان را بازپخش کنم. در پیوند زیر بخوانید: .
پویش فکری توسعه
🧒 کودکی غنی شده‌، تنها راه درنوردیدن مرزهای توسعه ✍️ مقدمه دکتر محسن رنانی بر کتاب‌‌های حوزه کودکی پویش فکری توسعه @pooyeshfekri ❕والدین گرامی، مربیان ارجمند و دوستداران کودک و توسعه 🔸 هیچ کس بهتر از شما کودک را نمی‌شناسد و هیچ کس غمخوارتر از شما برای کودک نیست. شفقتی که از شما می‌تراود، بزرگترین سرمایه‌ای است که می‌تواند رشد شخصیتی کودکان ما را بارور سازد. 🔸 شما نخستین سرمایه گذاران توسعه یک کشور هستید، اگر کشوری توسعه یافته است بی گمان مردمان آن کشور که عرصه‌های اقتصاد و سیاست و جامعه را مدیریت کرده‌اند و توانسته‌اند آن را به مرزهای توسعه برسانند؛ و بی‌گمان مردمان چنین کشوری کودکی غنی شده و پرمایه‌ای داشته‌اند. 🔸 برای درنوردیدن مرزهای توسعه کافی است کودکان ما دوران کودکی غنی شده‌ای داشته باشند، یعنی در کودکی سرشار از کودکی شوند و تمام ظرفیت‌های لازم برای تجربه عرصه‌های مختلف زیستی در آنها شکل بگیرد و حتی تجربه شود؛ که توانمندی در کودکی به معنی سرشاری است و در بزرگسالی به معنی مهارت. 🔸 کودکان، اصلی‌ترین نیروهای یک کشورند که اگر توانمند شوند کشور را بدل خواهند کرد به سرزمینی که از زمین‌اش رفاه می‌روید…
16 439
83
🟣 بزنگاه و توسعه (انتخابات چهاردهم، یک واقعه بزنگاهی) 🔊 🎙 سخنرانی برخط دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب «روایت والا» (روایت توسعه ایران از منظر استاد علی رضاقلی) 🌐 سخنرانی همه صاحب نظران در مراسم 📙 تهیه کتاب روایت والا

صوت سخنرانی دکتر رنانی.mp3

30 846
500
👆👆👆 این برنامه لغو و به زمان دیگری موکول شد. 👆👆👆 .
45 003
47
🎙️📽️🎤سلسله نشست‌های تخصصی شفا: شبکه فقرزدایی ایران - شفا برگزار میکند: 🎙️مصاحبه با اساتید برتر 🎥 علم محوری 📚تجربه‌گرایی اصلاح سیاستگذاری‌های فقرزا 🎤 فایل صوتی نشست چهارم: 🔹دکتر محسن رناني 🗓️زمان: سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ 🔹سايت بنياد فقرزدايي ايران - شفا: 🔹اینستاگرام بنیاد فقرزدایی ایران - شفا 🔶 .network 🔹 صفحه آپارات بنیاد فقرزدایی ایران - شفا ♦️ 🔹کانال تلگرام بنیاد فقرزدایی ایران - شفا ▶️

‎⁨دکتر محسن رنانی⁩.m4a

42 736
349
🎬 مراسم رونمایی از کتاب 📙 روایت والا (روایت استاد علی رضاقلی از مسئله توسعه در ایران) 🗓 سه شنبه ۶ شهریورماه ۱۴۰۳ 🕔 ساعت ۱۷ تا ۱۹ 📍تهران، خیابان نجات الهی، جنب خیابان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی 🧾 برنامه رونمایی: 📖 گزارش کتاب توسط آقای رضا مجیدزاده (نویسنده روایت) 👥 تحلیل و بررسی کتاب و سخنرانی: 🎙دکتر فرشاد مومنی 🎙مهندس سید محمد بهشتی 🎙دکتر رسول رئیس جعفری 🎙دکتر محسن رنانی 📚 این کتاب پنجمین کتاب از سلسله کتابهای گفت و گوهای توسعه است که در پویش فکری توسعه به چاپ رسیده است. به زودی دو روایت دیگر از این مجموعه منتشر می شود که به اطلاع مخاطبان گرامی خواهد رسید. 🟢 این مراسم صرفاً به صورت حضوری برگزار می‌شود و شرکت در آن برای عموم علاقمندان آزاد و بدون ثبت نام قبلی امکان پذیر است.
ادامه مطلب ...
31 815
125
موسسهٔ فرهنگی سپهرِ مهر با همکاری گروه زبان و ادبیات فارسیِ خانهٔ اندیشمندانِ علوم انسانی برگزار می‌کند: ✳️ سلسله نشست‌های ماهانهٔ صبحِ امید ✳️ سخنران: دکتر محسن رنانی موضوع نشست سوم: «عشق و توسعه» شعر خوانی: خانم فریبا خادمی اجرای موسیقی سنتی با حضور: آقای صابر سوری (نوازنده‌ی عود) آقای امین دادوری (نوازنده‌ی سازهای کوبه‌ای) آقای امیر فرهنگ حاتمی(نوازنده‌ی دیوان باس) مدیر علمی نشست: دکتر مهرداد رحمانی 🗓 دوشنبه، پنجم شهریورماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷ 🏡 خیابان نجات‌الهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو، خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی 🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد. 🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است. 🔹 فایل صوتی جلسه در کانال قرار خواهد گرفت. ✅ 🌲خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی 🌲موسسهٔ فرهنگی هنری سپهرِ مهر 🆔 🆔 🆔
ادامه مطلب ...
31 201
267
. 👈 پایان مسعود ✍️ محسن رنانی پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست،‌ پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد آنان‌که امروز او را ارزیابی می‌کنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی می‌دهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاست‌جمهوری پزشکیان نمی‌توان او را ارزیابی کرد. تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیس‌جمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرست‌های ارایه شده توسط کمیته‌ها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابل‌قبولی است. ضمن این‌که از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزام‌آور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفت‌وگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم نوشته‌ام (این‌جا) که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینه‌اش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیس‌جمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسم‌های آن ارزیابی نکنید بلکه با رسم‌های آن ارزیابی کنید). یادداشت قبلی من (مسعود و چوبه‌دار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانال‌ها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخش‌هایی از رای‌دهندگان و تحریمی‌ها را بازگو کرده بودم که می‌گویند پزشکیان خُلف وعده و بی‌صداقتی کرد؛ او آبروی رای‌دهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد. اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبه‌دار خواهد برد. و بعد هم از رئیس‌جمهوردرخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار به‌آرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود. در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیس‌جمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای‌ داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد. بنابراین یادداشت «مسعود و چوبه‌دار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمه‌ها و تخریب‌های فردا بود. (متاسفانه برخی‌ سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشته‌ها و گفته‌‌های دیگران دست به فرصت‌طلبی می‌زنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است). اکنون می‌گویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دهه‌ای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند. درواقع انتخابات اخیر هم، نوعی خیزش اجتماعی دو مرحله‌ای برای «نه به وضع موجود» بود که پس از دوره‌ای از حذف و خالص‌سازی، دوباره یک دولت اصلاح‌جو را برسرکار آورد. اگر تحول ویژه‌ای رخ ندهد و بخشی از انتظارات آن ۷۸ درصد جامعه (۵۱ درصد تحریم‌کنندگان و ۲۷ رای‌دهندگان به پزشکیان) برآورده نشود، انرژی‌ مثبت این تحول‌خواهی حداکثر تا دو سال دیگر تخلیه خواهد شد و با انرژی منفی تحریم و براندازی جایگزین خواهد شد. بنابراین دو سال دیگر یا پزشکیان امروز تمام خوهد شد با «پایانی نامسعود»؛ یا پزشکیانی تازه متولد خواهد شد ....... ادامه متن را در یکی از پیوند‌های زیر بخوانید: در تارنمای محسن رنانی: در نمای فوری تلگرام: .
ادامه مطلب ...
پایان مسعود
محسن رنانی پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست،‌ پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد. آنان‌که امروز او را ارزیابی می‌کنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی می‌دهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاست‌جمهوری پزشکیان نمی‌توان او را ارزیابی کرد. تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیس‌جمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرست‌های…
121 967
1 858
🔹️پادکست "معنا" 🔺️گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر محسن رنانی 🔹️با موضوع: معنای زندگی در ایران معاصر 🔹️این پادکست، نسخه صوتی "مستند معنا " می باشد. پ.ن؛ انتشار نسخه صوتی و تصویری مستند، با ذکر منبع بلامانع است. کانال حسین جمالی پور 👇

4_5877386350545605794.mp3

42 809
901
🔺️"مستند معنا" 🔹️قسمت اول (نسخه یوتیوب) 🔻 گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر محسن رنانی در باب معنای زندگی در ایران معاصر 🔻تماشا در یوتیوب 🔻بخش اول گفتگو👇 🔻بخش دوم گفتگو 👇 تماشای تمام قسمت ها در کانال تلگرام👇 https://t.me/philosophy_thinking
"مستند معنا" قسمت اول_بخش دوم؛ گفتگو با محسن رنانی در باب معنای زندگی در ایران معاصر
#زن_زندگی_آزادی #ایدئولوژی #ایمان #توسعه #تنهایی #معنای_زندگی #معنویت #محسن_رنانی #ایدئولوژی #خودکشی عزیزان انتشار این آثار در صفحات شخصی شما، بدون هماهنگی خلاف اخلاق است. شماره من جهت ارتباط و هماهنگی برای پخش مستندات و دیگر موارد ضروری 09199602940
43 863
106
🔺️"مستند معنا" 🔹️قسمت اول 📍گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر محسن رنانی (بخش دوم، ۲۷ دقیقه و ۴۷ ثانیه) 📍با محوریت توسعه، ساختارهای سیاسی، جنبش های اجتماعی و معنای زندگی در ایران 📍تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالی‌پور تماشای قسمت های بعدی با دیگر متفکران معاصر(مصطفی ملکیان، اکبر جباری، نعمت الله فاضلی و مقصود فراستخواه) در کانال تلگرام زیر 👇 🆔️@philosophy_thinking این مستند، بیش از همه روایتگرِ بحرانِ نسل جدید در زندگیست، که خود را در جنبش #زن_زندگی_آزادی نشان داد. مجموعه ای از تعارضات عمیق نسل جدید با نسل‌های پیشین که در ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و...منجر به بحران شده است. در این مستند، مسئله ی تنهایی، شهادت، توسعه، زن، زندگی، آزادی، ساختار سیاسی، قدرت، ایدئولوژی، خودکشی، افسردگی و بسیاری از مسائل دیگر را در نسبت با معنای زندگی با متفکران معاصر به بحث گذاشته ام. انتشار باذکر منبع بلامانع است👇 🆔️@philosophy_thinking
ادامه مطلب ...

file

39 863
227
🔺️"مستند معنا" 🔹️قسمت اول 📍گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر محسن رنانی (بخش اول، ۴۱ دقیقه و ۱۹ ثانیه) 📍با محوریت توسعه، ساختارهای سیاسی، جنبش های اجتماعی و معنای زندگی در ایران 📍تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالی‌پور تماشای قسمت های بعدی با دیگر متفکران معاصر(مصطفی ملکیان، اکبر جباری، نعمت الله فاضلی و مقصود فراستخواه) در کانال تلگرام زیر 👇 🆔️@philosophy_thinking این مستند، بیش از همه روایتگرِ بحرانِ نسل جدید در زندگیست، که خود را در جنبش #زن_زندگی_آزادی نشان داد. مجموعه ای از تعارضات عمیق نسل جدید با نسل‌های پیشین که در ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و...منجر به بحران شده است. در این مستند، مسئله ی تنهایی، شهادت، توسعه، زن، زندگی، آزادی، ساختار سیاسی، قدرت، ایدئولوژی، خودکشی، افسردگی و بسیاری از مسائل دیگر را در نسبت با معنای زندگی با متفکران معاصر به بحث گذاشته ام. انتشار باذکر منبع بلامانع است👇 🆔️@philosophy_thinking
ادامه مطلب ...

file

37 517
294
. 👈 مسعود و چوبه‌دار! ✍️ محسن رنانی یکم: دکتر پزشکیان سلام رئیس جمهورِ فقط یک ماه عزیز، انگار تو ایرانی نیستی!؟ تو نمی‌دانی که برای مردم ایران تراز سیاست‌مدار صادق و پاک و قدرتمند، فقط امیرکبیر است و مصدق و موسوی؟؟ پس برای چه نشسته‌ای و دم فروبسته‌ای؟ نکند در پشت صحنه با اصحاب قدرت بسته‌ای؟ آیا با وجود آن که اصلی‌ترین وزیرانت را زدند؛ و مجبورت کردند همان که قبلا تو را برای مجلس و ریاست جمهوری رد صلاحیت کرده بود، اکنون وزیر کنی؛ و رقیبت را که خودشان برای ریاست جمهوری تاییدش کرده بودند حالا برای وزارت دولت تو هم رد صلاحیت کردند؛ و یک نظامی اصول‌گرای حامی حصر و برخورد با حجاب اختیاری را برای وزارت کشور به تو تحمیل کردند؛ و یک بوروکرات چفیه‌انداز را که تازه اکنون دانشجوی دکتری دانشگاه دفاع ملی است، گفته‌اند بگذاری وزیر آموزش؛ تو باز هم مانده‌ای که بمانی؟ مگر تو انصاف نداری که این‌گونه حقوق ناشی از رای مردم را.... ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید: (اگر باز نشد فیلترشکن را قطع کنید) https://renani.net/texts/notes/masoud-gallows/ .
ادامه مطلب ...
مسعود و چوبه‌دار!
یکم: دکتر پزشکیان سلام رئیس جمهورِ فقط یک ماه عزیز، انگار تو ایرانی نیستی!؟ تو نمی‌دانی که برای مردم ایران تراز سیاست‌مدار صادق و پاک و قدرتمند، فقط امیرکبیر است و مصدق و موسوی؟؟ پس برای چه نشسته‌ای و دم فروبسته‌ای؟ نکند در پشت صحنه با اصحاب قدرت بسته‌ای؟ آیا با وجود آن که اصلی‌ترین […]
215 905
5 246
. . 👈 انقلاب صندلی اول ✍️ محسن رنانی پیام اصلی: فشار لابی‌ها و تبانی‌ها از دو سو به‌کار افتاده‌ است تا نخستین تجربه فراخوان رئيس‌جمهور به مشارکت مدنی و کارشناسی، یعنی تجربه تشکیل شورای راهبری برای انتخاب وزرا در فرایندی از مشارکت گسترده کارشناسان، را به شکست بکشاند. یکی عادت‌کردگان به قدرت یعنی تمامیت‌خواهانی است که به شیوه گذشته، کشور را در انحصار خود می‌بینند و می‌خواهند، و هرگونه مشارکت «دیگری»‌ را در نظام سیاسی به هر شکلی به توطئه دشمن گره می‌زنند تا حرف خویش را پیش ببرند و رئیس‌جمهور را از مشارکت دادن طیف گسترده‌تر کارشناسان و نخبگان ملی بترسانند. پس درسایه مصونیت امنیتی می‌ایستند و به هر کس انگی می‌زنند و تیرهای زهرآلود اتهام و نسبت‌های دروغ را می‌پراکنند بلکه رئيس‌جمهور را از این تصمیم تحول‌آفرین خود منصرف کنند. دیگری نیز عادت‌کردگان به منفعت و کسانی است که ماموریتی جز نشاندن خود یا بستگانشان در پست‌های مدیریتی ندارند و گفتمان مشارکت‌جویانه و عدالت‌طلبانه پزشکیان جز لقلقه زبانشان نیست. رئیس‌جمهور و حلقه اول یارانش باید مراقب باشند که شکست این تجربه ارزشمند (مشارکت کارشناسان در پیشنهاد نامزدهای وزارتخانه‌ها) می‌تواند سایر مشارکت‌طلبی‌های رئيس‌جمهور در آینده را، پیشاپیش بی‌اعتبار سازد. گروه اول هدفشان شکست دولت پزشکیان است؛ اما گروه دوم در قالب مصلحت‌جویی‌های دلسوزانه، دنبال سهم خود و یاران و تباران خود هستند، اما نتیجه‌اش همان است: یعنی شکست دولت چهاردهم و کاهش سهم پزشکیان از ذخیره سرمایه ‌اجتماعی حاصل از پویش مدنی‌ای که در انتخابات اخیر خلق شد. این یادداشت پیرامون این گروه دوم است..... متن کامل یادداشت را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/revulotion-first-chair/ .
ادامه مطلب ...
انقلاب صندلی اول
پیام اصلی: فشار لابی‌ها و تبانی‌ها از دو سو به‌کار افتاده‌ است تا نخستین تجربه فراخوان رئیس‌جمهور به مشارکت مدنی و کارشناسی، یعنی تجربه تشکیل شورای راهبری برای انتخاب وزرا در فرایندی از مشارکت گسترده کارشناسان، را به شکست بکشاند. یکی عادت کردگان به قدرت یعنی تمامیت‌خواهانی است که به شیوه گذشته، کشور را در […]
115 258
717
https://x.com/JZarif/status/1817723784981262475 .
63 647
129
. . 👈 کابینه اتفاق ملی! ✍️ محسن رنانی دکتر مسعود پزشکیان خودش «رئیس‌جمهور وفاق ملی» است، اما کابینه‌اش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. دیروز آخرین روز همکاری من با شورای راهبری انتخاب وزرای دولت چهاردهم بود. کار بررسی کاندیداهای پیشنهادی برای وزارتخانه‌ها تقریباً تمام شد و من از دولت چهاردهم، پیش از آغاز آن، خداحافظی کردم و به اصفهان بازگشتم تا ادامه ماموریت بیست ساله خود را دنبال کنم یعنی: بیرون از حکومت ایستادن، فاصله گرفتن از قدرت و با عینک توسعه، دیدبانی کردن و زنهار دادن؛ یعنی «نگریستن و گریستن» (نگریستن با عینک خِرَد و گریستن با چشمان قلم). معتقدم با‌وجود آن‌که فرایندی که در شورای راهبری تعریف شده بود (برای غربالگری و انتخاب نامزدهایی برای وزارتخانه‌ها)، به علت تازگی و بی‌تجربگی، بی‌اشکال نبود، اما تلاش شد و تا حدودی به این نتیجه نزدیک شدیم، که افرادی به رئیس‌جمهور معرفی شوند که بتواند با آنها «کابینه اتفاق ملی» را تشکیل دهد. (درباره خود تجربه مهم و عجیب شورای راهبری، بعدا در یادداشتی با عنوان «انقلاب صندلی اول» توضیح خواهم داد)......... ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/?p=6178 . .
ادامه مطلب ...
کابینه اتفاق ملی!
دکتر مسعود پزشکیان خودش «رئیس‌جمهور وفاق ملی» است، اما کابینه‌اش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. دیروز آخرین روز همکاری من با شورای راهبری انتخاب وزرای دولت چهاردهم بود. کار بررسی کاندیداهای پیشنهادی برای وزارتخانه‌ها تقریباً تمام شد و من از دولت چهاردهم، پیش از آغاز آن، خداحافظی کردم و به اصفهان بازگشتم تا ادامه ماموریت […]
104 220
955
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد هجدهم: 👈 خودزنی و خودتحقیری ✍️ نویسنده: یک مهندس فرهیخته اشاره:‌ کم‌کم دارم به هدف خودم که گفت‌وگو درباره تهدید‌های تمدن اصفهان است نزدیک می‌شوم. ویژگی‌های تاریخی و رفتاری جامعه اصفهان دارد در کانون گفت‌وگوهای نخبگان و مردم عادی شهر قرار می‌گیرد؛ این همان هدفی است که من از نوشتن آن یادداشت داشته‌ام و راهی جز آن نبود که نظرم را عریان و افراطی بیان کنم تا بلکه تارهای مغز و دل اصفهانی‌ها به ارتعاش درآید. البته شاید کنایه‌ای که به انتخابات زدم، هم باعث توجه بیشتر به مساله اصفهان شد. در مورد تهدیدهای فرهنگ اصفهان برای خودش و برای کل کشور، خیلی باید بگوییم و بشنویم و امیداورم این‌ گفت‌وگوها از سوی نخبگان ادامه پیدا کند. اصفهان اگر در خیلی از حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در تاریخ ایران پیشگام بوده است اکنون نیز در خودانتقادی باید پیشگام باشد؛ که جز این از اصفهان انتظار نمی‌رود. نخستین نقدی که بعد از انتشار یادداشت «روستای نصف‌جهان» دریافت کردم از یکی از پژوهندگان و علاقه‌مندان اصفهانی مباحث توسعه بود. مهندس فرهیخته‌ای که علاقه‌مند به اصفهان و توسعه ملی است و با صبوری سالها بر روی این دو موضوع کار کرده است. ایشان چندین نامه (نقد)‌ برای من فرستاد. از او خواستم که اجازه دهد نقدش را با نام خودش منتشر کنم اما اجازه نداد. بنابراین تا اکنون صبر کردم و چون از اجازه او ناامید شدم، تصمیم‌گرفتم نامه‌‌های (نقدهای) او را بدون نام منتشر کنم. محسن رنانی / ۷ مرداد ۱۴۰۳ 👇👇👇 https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/#%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%87%D8%AC%D8%AF%D9%87%D9%85_%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B2%D9%86%DB%8C_%D9%88_%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C ------------- نقد نوزدهم: 👈 دزدسالاریِ ویرانستان ✍️ سهراب بزرگزاده ------------- نقد بیستم: 👈 شهریت و تفاوت ✍️ زحل (یک هم‌شهری بهایی) ------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
ادامه مطلب ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
45 675
44
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد پانزدهم: 👈 جهان سوم ✍️ سیاوش کاویانی https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/#%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D9%88%D9%85 ------------- نقد شانزدهم: 👈 روستاها اصیل و آگاهند ✍️ مهری مداحی --------------- نقد هفدهم: 👈 شهر نصف‌جهان ✍️ محمدعلی رضوانی (کارشناس بانکی) ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
ادامه مطلب ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
31 716
29
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد چهاردهم: 👆👆👆 👈 با اژدها می‌توان آواز خواند‎ ✍️ افروز هوشنگ متن کامل نقد را در فایل بالا بخوانید ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .

با اژدها می_توان آواز خواند.pdf

37 147
49
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد یازدهم: 👈 خود را نقد کنیم؛ مانند رنانی ✍️ دکتر حسن وکیلیان (حقوق‌دان) ------------- نقد دوازدهم: 👈 نقدی بی‌هراس از شهروندی ناشناس ✍️ نویسنده:‌ A.R.J --------------- نقد سیزدهم: 👈 برای یک ذهن فراموشکار ✍️ محمد حاتمی‌خواه (دانشجوی اقتصاد) ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
ادامه مطلب ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
38 906
28
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد هشتم: 👈 آیا اصفهان «روستای نصف جهان» است؟ ✍️ سید مهدی رضوی ------------- نقد نهم: 👈 اصفهان، برادران لیلا و انباشت فرهنگی ✍️ امان‌الله باطنی --------------- نقد دهم: 👈 من دهاتی نیستم اما روستایی ام! ✍️ حسین جمالی‌پور ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
ادامه مطلب ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
33 304
38
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد چهارم: 👈 دربارهٔ سنت و این اصفهانِ «روستایی» ✍️ معین مشکات https://t.me/fanusname/1066 ------------- نقد پنجم: 👈 نقد اجتماعی با رویکرد اخلاقی؟ ✍️ معین مشکات https://t.me/fanusname/1069 --------------- نقد ششم: 👈 اصفهان، زیبای پر‌آبله! ✍️ دکتر محمد سلطانی رنانی https://ensafnews.com/533920/%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%9B-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D9%90-%D9%BE%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D9%84%D9%87/ ------------- نقد هفتم: 👈 روستای نصف‌جهان؛ بهانه‌ای برای تسویه‌حساب ✍️ علی معینی https://t.me/tajaddodkhahi/1167 ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/ .
ادامه مطلب ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
36 025
52
. . نقدی بر یادداشت «به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» من چون روح توسعه را «افزایش ظرفیت گفت‌‌وگو در جامعه» می‌دانم و در یک کلام معتقدم «گفت‌وگو یعنی توسعه»، هرگاه با نقدی عقلانی و اخلاقی، حتی درباره نوشته‌های خودم، روبه‌رو می‌شوم، از «عطر نقد» مست می‌شوم. درواقع برای من «عطر نقد، عطر نقد است». چون برای رسیدن به حقیقت، راهی جز اندیشیدن نداریم و برای «اندیشیدن حقیقی»، راهی جز نقد نداریم. اندیشه‌هایی که از دالان نقد نمی‌گذارند مانند خمیر خامی هستند که در تنور پخته نمی‌شوند،‌ پس قابل خوردن نیستند و اگر بخوریم هم، دل‌پیچه می‌گیریم. علت آن‌که از دانشگاههای ما «حل مسئله» بیرون ‌نمی‌آید آن است که دانشگاه ما محل تولید خمیر خام فکری است، اما آن‌جا نان اندیشه پخته نمی‌شود؛ بنابراین محصولاتش قابل خوردن نیست. یکی از نوشته‌هایی که این روزها عطرش مرا مست کرد،‌ نوشته ای است که پژوهشگر ارجمند جامعه شناسی، سیامک مهاجری، در نقد یادداشت من با عنوان "به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» نوشته است. او در این نقد، همزمان، هم آن یادداشت را، هم شیوه کنشگری روشنفکرانه رنانی را و هم رویکرد طیف بزرگی از روشنفکران امروز ایران را به زبانی دقیق و لطیف و روشن نقد کرده است. نقد ایشان را، هم کسانی که یادداشت مرا دوست داشتند و بازپخش کردند، بخوانند و بازپخش کنند؛ هم کسانی که آن یادداشت را با شتابزدگی و با عینکی سیاسی یا ایدئولوژیک نقد کردند بخوانند؛ و هم همه کسانی که درباره کنش‌های نسل زد می‌اندیشند و می‌نویسند. امید که همواره ناقد اخلاقی و عقلانی خویش را آن روی سکه وجودی خویش بدانیم و با او همدلی کنیم، حتی اگر هم‌نظر نباشیم. محسن رنانی / ۳۰ تیر ۱۴۰۳ -------------- نقد سیامک مهاجری را در پیوند زیر بخوانید: یادداشت «به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» را نیز در پیوند زیر بخوانید: .
ادامه مطلب ...
دیدن
نقدی بر یادداشت دکتر رنانی با عنوان "به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد بروییم» ✍️سیامک مهاجری شاید این اولین بار باشد که در نوشتن مطلبی این‌چنین دچار هراس و ‏تردید هستم‎!‎ با اینکه به‌عنوان یک جامعه‌شناس و دانشجوی حقوق، با آنچه ‏دکتر رنانی به دنبال آن هستند همراهم و صراحتاً با برخوردهای صورت ‏گرفته در سال‌های اخیر با نسلی که به درست یا غلط به نسل‎ Z ‎معروف ‏شده‌اند مخالفم، اما همچنان نگران و منتقد جریانی هستم که پس از اتفاقات ‏پاییز گذشته به هر قیمتی به دنبال دفاع حداکثری از این نسل هستند که ‏می‌تواند منجر به نوعی پوپولیسم نخبگانی شود، زیرا در رسانه‌محوری حاکم ‏بر عرصه اجتماعی ما، به نظر می‌رسد با نوعی دلبری و جذب این نسل روبرو ‏هستیم.‏ که در ادامه به برخی از پیامدهای این وضعیت اشاره می‎کنم. بایکوت منتقدان ‏ این پوپولیسم نخبگانی، که این‌بار نه اهل سیاست که نخبگان مجری و ‏پیشگام آن هستند، پیشاپیش در حال رقم زدن وضعیتی است که هر ‏منتقدی را در برابر موج بایکوت‎ (Cancel culture) ‎قرار می‌دهد که بر پایه ‏آن خواه‌ناخواه هر سخنی در انتقاد از این نسل می‌تواند به محرومیت ‏اجتماعی برای منتقدان تبدیل شود، این موج…
53 467
237
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد سوم: 👈 اصفهان، اصفهان است! ✍️ محمد گوهریان (دبیر کانون انجمن‌های کارفرمایان استان اصفهان) دکتر رنانی عزیز! دوست و استاد مهربان! در مورد نوشته شما "روستای نصف جهان" چند مورد به اختصار تقدیم می شود: تشبیه اصفهان به روستا پذیرفتنی است، چون بسیاری از زیبایی‌های روستا را دارد. علاوه بر خیابانهای پر درختش، مثل روستا در مقابل تازه واردها حساس است و نگران؛ و چون روستا سنت‌های جا افتاده که به‌مرور به آن انس و اعتماد دارد را دوست دارد. روستا تکامل را، تغییر، درد و صبر می داند که این آخری در شهر کمتر جای دارد. شتاب و عجله که دلخواه شهر و شهر نشین است در روستا جایی ندارد و این فرصتی برای تطابق است که با شتاب، کارخانه‌ی اتومبیل‌سازی راه نیندازیم و پشت فرمان بنشینیم و همدیگر را بکشیم؛ سالی بیست هزار نفوس. در روستا صبوری موج می‌زند و انتظار. تعجیل شهرزدگی که اتفاقا پرچم روشنفکری است برای روستا نامانوس است. کاش اصفهان روستا بود که مردمش سنتهاشان را می فهمیدند و پاس می‌داشتند با به‌روز کردنش. پیشنهاد می‌کنم مجموعه ناکارآمدیهای‌ها، پلشتی‌ها، زشتی‌ها و زخم‌های اصفهان را به مدرنیته‌ی عاریتی، مسموم، بی ریشه، بی‌اصل و نسب ارجاع دهیم که از آن این ساختمان‌های زمخت و بی ربط به هنر زیبا و فاخر اصفهان سرکشیده است؛ و این خیابان‌های آسفالت کپی شده است (که پر است از وسایل قتاله‌ی متحرک که اگر ابن‌سینا و ملاصدرا امروز بودند از ترس جانشان و بجهت حفظ الصحه از خانه خارج نمی شدند)؛ این اداره‌جات پر از کارمند که نفوسشان را به ثمن‌بخس اجاره داده اند و یک چشمشان بر ساعت است که مدت معلوم اجاره سررسد و فرار کنند؛ از کجا؟ از محلی که در سنت روستا محلی است برای عشق ورزیدن (که در کتاب "حاج آخوند" آمده که کار کردن عشق ورزیدن است). کاش اصفهان روستایی بود که مردم آب، زمین و آسمان را امانت خدا می‌دانستند و محترمش می‌داشتند. کاش اصفهان روستایی بود که سهراب می‌زایید؛ و شاید چون چنین روستایی در شکم دارد آنچه متعارف است و مدرن است و به‌روز است، نمی شود. شاید این شهر آبستن روستایی است که خدا با عطر گلاب بر هر کوی و برزنش می‌وزد و قرار است خودش باشد آن‌گونه که هیچ بدیلی نداشته باشد. ‏اصفهان امروز نه باید و نه شایسته است که ننگ و افتخاری از تاریخ بدوش کشد یا تاج سر کند. ما امروز با این همه مبادی اطلاعاتی، اختلاف آراء داریم و چگونه است که بتوانیم گذشتگان را با چند برگ کتاب تاریخ قضاوت کنیم که چه کرده اند و یا چه باید می‌کرده اند؟ آنچه به ما مربوط است و مسئولش هستیم این‌که در بازار و کسب و کار از سنتهای اصیل و کهن الگو‌های خود تخلف کردیم؛ در اداره‌ی شهر به دامن ساختارسازی مدیریت هرمی متکی بر استخدام رفتیم؛ با پول نفت احساس تبختر و تفرعن کردیم؛ به بهانه ی توسعه اقتصادی و اجتماعی و با ابزار بودجه و برنامه نویسی، منابع عظیم و تاریخی را دود آسمان کردیم؛ در توسعه‌ی فرهنگ و اخلاق سراغ ردیف بودجه و کلاس و واحد درس و مقاله و هیات علمی رفتیم؛ در ترافیک سراغ کنترل و دوربین و جریمه و پلیس رفتیم؛ و در مدرسه سراغ نمره و رتبه و ارتقاء؛ و این که ساختیم شهری است معیوب که باید هرس و بازآفرینی شود که روستایی شود سرشار از زندگی بی‌اضطراب، بی‌شتاب، بی‌هیاهو، بی‌فریاد و بی‌ظلم که همه روابطش و قواعدش بر اساس «لاضرر و لاضرار» سامان یافته؛ که مشابه هیچ جای دنیا نیست و به‌شدت خودش است. برای منتقدان عصبانی شما می‌گویم که بدانند اگر نمی‌دانند که رنانی بشدت روستایی و شهرگریز است و امروز به برکت همین حال‌و‌هوای دهاتی که دارد سرپاست و این‌گونه بی‌عِده و عُده و بی روزنامه و بودجه و بی‌سینه چاک و مرید و بی‌آفتاب و مهتاب و سایه چنان موثر است که رئیس جمهور منتخب از او تقاضای یاری دارد و جوانانی با امیدی که پراکنده، مانده‌اند و دوستانی را هم برای این امیدآفرینی‌ها از خود رنجانده و او را وسط‌باز خوانده‌اند. از همه‌ی منتقدان ایشان که می‌دانم جز صلاح مردم و اصفهان را دنبال نمی‌کنند خواهش دارم در دانشگاه اصفهان میهمانش شوند و پای دمنوش صمیمی از برگهای تازه‌ی به‌لیمو که از باغچه اش چیده است بنشینند و اجازه دهند با مهربانی روستایی، دست دادن و درآغوش گیری و گفت‌وگو و صمیمیت، اصفهان امروز را بسازیم؛ اصفهانی که هیچگاه نبوده و اگر نسازیم نخواهد آمد. اصفهان با شکوه اصفهانی که اصفهان است. سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
ادامه مطلب ...
همه نقدهای «روستای نصف‌جهان»
نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم […]
49 557
128
. . به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم جناب سردار حمید هداوند فرمانده محترم انتظامی استان البرز سلام بر شما پیرو دستور شما مبنی بر احضار دختران عزادار کرج که بدون روسری، در دسته عزاداری شرکت کردند و زنجیر زدند، این سوالات برای من و دانشجویانم پیش آمده است؛ به آنها قول داده‌ام از شما بپرسم: فرموده اید به علت «هنجار شکنی و خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران حسینی» دستور احضار آن دختران داده شده است؛ لطفا بفرمایید معیار هنجارشکنی چیست؟ قانون ملاک است یا قضاوت افکار عمومی؟ اگر قانون ملاک است؛ آیا عنوان مجرمانه‌ای در قوانین جزایی تحت عنوان «هنجارشکنی» یا «خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران حسینی» وجود دارد؟ اگر آری، احضار این دختران بر اساس دستور کدام مرجع قضایی بوده است؟ اگر افکار عمومی ملاک است، منظور افکار عمومی کدام یک از بخش‌ها یا قشرهای جامعه است؟ مثلا اگر از نتایج انتخابات اخیر کمک بگیریم، اکنون جامعه دارای سه گروه جمعیتی بزرگ است (۵۱ درصدی‌، ۲۷ درصدی‌، و ۲۲ درصدی) که این‌ها قضاوتشان نسبت به یک چنین پدیده‌ای متفاوت است، معیار شما برای تبعیت از افکار عمومی، کدام بخش‌های جامعه است؟ اگر خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران، ملاک است، اولا بفرمایید این خدشه‌دار شدن چگونه اندازه‌گیری می‌شود؟ و آیا در پدیده‌ها و ناهنجاری‌های دیگر هم خدشه‌دار شدن احساسات مومنان و عزاداران ملاک است؟ مثلا وقتی در برخی هیئت‌های عزاداری مردان تا کمر لخت می‌شوند و در حضور زنان سینه می‌زنند یا فیلم‌های‌شان را در فضای مجازی بازپخش می‌کنند و احساسات بسیاری از مومنان و عزاداران از این وضعیت خدشه‌دار می‌شود، شما اقدام به احضار می‌کنید؟ یا وقتی در برخی هیئت‌ها به جای عزاداری، خود را سگان حسین می‌نامند و عوعو می‌کنند و فیلم آن را نیز پخش‌ می‌کنند و این عمل احساسات بسیاری از مومنان را مخدوش می‌کند (چرا که ایمان نیز نمی‌تواند ما را از مقام انسانی خلع کند)، آیا نیروی انتظامی احضار می‌کند؟ در برخی عزاداریهای شبانه در کل ایام محرم و صفَر، برخی مداحان، حتی در ساعات نیمه شب، با فریادهای ناهنجار خود پشت بلندگو، تا چند صد متر آسایش شبانه را از شهروندان می‌گیرند و موجب شرمندگی مومنان و عزاداران ساکن محل می‌شوند، به نظر شما این مورد هم هنجارشکنی است و لازم است برخورد شود؟ به نظر شما قمه‌زدن و انتشار تصاویر خون آلود قمه‌زنان در فضای مجازی هنجارشکنی هست یا نه؟ آیا لازم است قمه زنان احضار شوند و با انتشار دهندگان آن فیلم‌ها برخورد شود؟ آیا اگر امام جمعه‌ای روی منبر دروغ گفت و فسادی را انکار کرد و بعدا اسناد دروغ او آشکار شد و میلیون‌ها نفر از مومنان این کشور از این رفتار شرمنده و سرافکنده شدند و احساساتشان جریحه‌دار شد، او را هم احضار می‌کنید؟ آیا وقتی عده‌ای با هر نیتی،‌ خیابان را می‌بندند تا چای و شربت و آش نذری توزیع کنند، و وقت و برنامه هزاران شهروند را ضایع می‌کنند، این هم ناهنجاری محسوب می شود یا نه؟ و البته خوب است نیروی محترم انتظامی یک‌بار برای همیشه و با شفافیت اعلام کند که برای عزیزان آن نیرو هنگام انجام وظیفه، قانون ملاک است یا هنجار یا افکار عمومی یا میل مجری قانون؟ و البته یادمان نرود که هنجار یعنی یک الگوی رفتاری جمعی، یعنی چیزی که خودِ جامعه مراقبت می‌کند که مراعات شود و نیازی به مداخله نیروهای دیگر ندارد. اگر نیاز به مداخله‌ای از بیرون بود، پس هنجار نیست. و خوب است نیروی محترم انتظامی بیش از آن که نگران رعایت هنجارها باشد نگران حفظ حریم و حرمت خویش باشد. در سال ۱۳۸۷ در رسانه‌های کانادایی خواندم که پلیس کانادا با حضور در مجلس آن کشور، با لایحه دولت برای ممنوع کردن صحبت با تلفن‌همراه هنگام رانندگی، مخالفت کرد. استدلال پلیس این بود: این کاری نیست که پلیس اکنون بتواند انجام دهد، با چنین قانونی، هم قانون را بی‌حرمت می‌کنید و هم پلیس را. سردار هداوند عزیز من از دیدن دین‌ورزی آزادانه نسل زد بسیار خوشحالم. آنان با دین مشکلی ندارند،‌ آنان با فسیل شدگی ما به‌نام دین مشکل دارند. و بسیار از شما متشکرم که با خبررسانی در این مورد، فضای این گفت‌وگو را فراهم آوردید. امید که نیروی محترم انتظامی در همه حوزه‌ها بویژه هنجارگریزی در رعایت استانداردهای تولید خودرو و نیز هنجار‌شکنی و قانون‌گریزی در رانندگی که زندگی روزمره کل ملت ایران را ناامن کرده است (و فقط در سال گذشته بیست‌هزار کشته و حدود چهارصد هزار مصدوم برجای گذاشته است)، وظایف خود را به صورت کارآمد و شایسته انجام دهد. مطمئن باشیم اگر نیروی محترم انتظامی رویه‌ها وقواعد ثابت و شفافی را در برخورد با همه انواع هنجارشکنی و قانون‌گریزی داشته باشد، مردم ایران به‌طور قاطع از فعالیت آن نیرو حمایت خواهند کرد. با احترام – محسن رنانی استاد دانشگاه اصفهان ۲۸ تیر ۱۴۰۳ .
ادامه مطلب ...
123 842
2 817
. نقد دوم: 👈 اصفهان هیچگاه روستا نبوده است ✍️ محسن صفوی‌فر اصفهان تا پیش از آن که در قرن دوم هجری تحت عنوان الاصفهان با مرکزیت مسجد جامع عتیق و بازار به عنوان یک شهر اسلامی و مرکز بارانداز محصولات کشاورزی به‌خصوص پنبه و صادرات آن به سراسر امپراتوری جهان اسلام شناخته شود، به‌عنوان ولیعهد نشین ساسانی دارای تمام ویژگی‌های یک «رود شهر» ساسانی است و پس از دل ایرانشهر، «تیسفون»، به‌عنوان دومین شهر امپراتوری ساسانی شناخته می‌شد. اصفهان در قرن چهارم هجری به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای بلاد اسلام مرکز تولید علم و فلسفه بوده است. رد پای پورسینا و خیام هنوز در این شهر قابل رویت است. بنابه گفته بسیاری از جهان‌گردان‌، اصفهان عصر صفوی سرآمد شهرهای جهان عصر خود بوده و بسیاری از ویژگی‌های شهرِ در آستانه‌ مدرنیته را (از فراغت، گفت‌وگو، فلسفه‌ورزی، تولید هنر، رواداری و تکثرگرایی) در خود داشته است.‌ اصفهان و فرهنگ شهرنشینی در آن، پس از صفویه روزهای سختی را تجربه کرده، و در نهایت آنچه اصفهان را همواره از دورانی که تلاش می‌کرد پا به مدرنیته بگذارد، و از سوی آن مورد تهدید قرار می‌گرفت، شکست خورد! شهر به تسخیر روستا درآمد. نقد فرهنگی شما در فقدان یک نگاه تاریخی و نفی نشانه‌‌های تمدنی و شهری اصفهان، یک نقد غیرعلمی و بیشتر حزبی و سیاسی است. عدم مشارکت مردم در انتخابات پانزده ‌تیر اصفهان، در اصل مقاومت مدنی مردم و شهر در مقابل تسخیر روستا بود. در این میان سبد رأی جلیلی شبکه‌ای، سازمانی و ایدئولوژیک و از اتفاق رای پزشکیان کاملا قومی و قبیله‌ای بود. ما تا رسیدن به یک انتخابات ملی در ایران فاصله بسیاری داریم تا آن روز شهر مقاومت خواهد کرد. سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
ادامه مطلب ...
همه نقدهای «روستای نصف‌جهان»
نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم […]
40 459
135
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد اول: 👈 روستای نصف‌جهان یا دهکده ایران ✍️ محمد مؤید دکتر رنانی عزیز مطلب روستای نصف جهان شما را خواندم. هرچند با بسیاری از مطالب شما موافقم ولی از شما که سالها در این شهر و کشور زیسته اید غافل ماندن از چند جنبه مهم جای تعجب دارد. اول تاکید دارم که اینجانب سالهاست تعصبی بر قومیت و حتا ملیت ندارم و مکتب انسانیت را برای بنی بشر کافی میدانم بنابر این هدفم از نوشتن این مطلب نه دفاع از اصفهان که تصحیح زاویه دید شماست. دوم اینکه در کدام شهر ایران این شرایطی که گفتید وجود دارد که در اصفهان موجود نیست، آیا در تهران روزانه ۲۵۰ که هیچ ۵۰ تئاتر برگزار میشود که در اصفهان نمی شود؟ آیا در ایالت خراسان و شهر مشهد کنسرت به راحتی برگزار میشود یا تبریز روزانه بیش از ۵۰ پرواز دارد؟ یا در جاده کرج چند درصد از کارخانه‌ها آن کیفیت مورد نظر شما را دارند. در شیراز و مرودشت گلسنگ به جان آثار تاریخی افتاده اما توجه به هویت تاریخی این آثار فقط در ۷ آبان است آن هم برای مسدود کردن جاده های منتهی به مقبره کورش! و از آن بدتر بی توجهی و رهاسازی آثار تاریخی در خوزستان از شوش گرفته تا ایذه تا با دست درازی و نقاشی بی فرهنگان روی آن به کلی ویران شود؟ … می بینید همه چیزمان به هم می آید البته چندان هم بد نیست چون بدین سان حداقل در خیزش های آتی دیگر نخبگان جامعه ما را با سوئیس و فرانسه مقایسه نمی کنند تا در تله تحجر جمعی گرفتار آییم. کل ایران روستاست و این دهکده ایران ماست. آیا فکر می کنید مردم اصفهان مخالف خاکسپاری ریچارد فرای در مقبره پوپ بودند؟ استاد عزیز ظاهرا در جریان نیستید سالهاست سرنوشت بخش بزرگی از جامعه ما به دست اقلیتی افتاده و آنگونه که خود فکر میکنند برای جامعه تصمیم میگرند. فراموش نکنید در جریان اسید پاشی اعتراضات زیادی صورت گرفت اما همان‌ها که با معترضان کشته شدن ژینا آن کردند اینجا نیز هر صدایی را درنطفه خفه کردند، و من خود شاهدم. اما بگذارید دلیل ترکیب آراء اصفهان در انتخابات چهاردهم را در مقایسه با آرای دیگر استانها که موجب تازه شدن داغ مقاله‌ جوانیتان شده است بگویم. می دانید که هویت اصفهان به زاینده رود گره خورده است، زاینده رود روح این شهر، شادابی مردمان و بهانه جمع شدنشان در کیلومترها پارک ساحلی است، هوای اصفهان بی زنده رود خشک و بی روح است و پلهای تاریخیش خالی از جوانان آواز خوان و … سالها پیش و به دلیل بحران کم آبی و در زمان آقای خاتمی قرار بر این شد آب کارون از طریق زنده رود به یزد برسد، آب زنده رود را به یزد دادند اما آب کارون به اصفهان نرسید که نرسید. زاینده رود مرد و با مرگش روح اصفهان هم مرد. شادی جوانان، بهانه دورهمی خانواده ها و منبع معیشت کشاورزان شرق اصفهان هم مرد. مردم اعتراض کردند اما نتیجه چه شد سرکوب و سرکوب. حکومت برای اولین بار یاد گرفت یک چشم معترضان را کور کند، تجربه ای که بعد ها در جاهای دیگر هم تکرار کرد. آری روح شهر رفت و نور از دیده مردمانش و این بی عدالتی در چشم جان مردم اصفهان ماند. اندیشه های بزرگ آزاد اندیشی و جامعه مدنی و گفتگوی تمدنهای آقای خاتمی و خوبیهایش سرجای خود اما دست اندازی به طبیعت آن هم بدون کارشناسی دقیق و موشکافانه فاجعه به بار می آورد و این ظلمی است که به اصفهان شد و هرگز از حافظه تاریخی مردم اصفهان پاک نخواهد شد ظلمی که نه او جبران کرد نه روسای جمهور پس از او. یادمان باشد از هیچ انسان خوبی بت نسازیم. من نیز چون شما برای ایران و احتمال انقراضش به او رای دادم و باز امید بستم به تغییرات کوچک برای ساخت ایرانی بزرگ. مردم اصفهان مرگ زنده رود را از چشم اصلاح طلبان و آقای خاتمی می‌بینند، آقای پزشکیان به اصفهان آمد و خواست اول مردمان اصفهان را از نزدیک دید و شنید، امیدوارم از آنها دلخور نشده باشد چون اکنون نوبت اوست تا یک پل نشان اصفهان دهد تا مردمش سی و سه پل را نثارش کنند. .
ادامه مطلب ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
47 846
272
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ .
ادامه مطلب ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
41 336
92
. . 👈 عاشورا بود و مدینه روستا بود ✍️ محسن رنانی خیلی خوشحالم که بحث‌های جدی درباره اصفهان درگرفته است و اگر حاصل دو نوشته اخیر من (در پیوندهای پایین) همین بحث‌ها باشد من راضی‌ام و اگر ادامه یابد و به یک آسیب‌شناسی جدی درباره فرهنگ فکری و الگوهای رفتاری مردم اصفهان بینجامد، من به آرزوی خود رسیده‌ام. این روزها خیلی‌ها نوشتند. برخی با نامی زیبا، زشت‌نامه پراکندند و برخی احساس خودشان را منصفانه بیان کردند. و البته از همه سپاسگزارم که به این بحث دامن زدند. صبر می‌کنم تا این ایام عزیز بگذرد و در این لحظات شریف، حواسمان جمعِ خلوت خویش باشد؛ آنگاه آخر هفته نظرم را درباره نقدهای مصلحانه و منصفانه برخی بزرگواران و تندی‌ها و فرصت‌‌جویی‌ها و بی‌اخلاقی‌های برخی دِگرواران خواهم گفت. امروز تاسوعا است و در سال ۶۱ قمری، حدود چهار ماه قبل از این تاریخ، در آنجا، که نامش مدینة النبی بود، یعنی «شهر پیامبر»، حاکم مدینه، حسین (ع) را به اَرگ فرمانداری دعوت کرد تا فرمان یزید را جاری کند: یا از حسین (ع) بیعت بگیرد یا همان‌جا در ارگ، او را گردن بزند. و حسین با زیرکی، آن شب توانست حاکم را راضی کند که اجازه دهد از ارگ خارج شود و فردا در مسجد همراه با بقیه مردم بیعت کند؛ و آنگاه شبانه از مدینه، شهری که ستاره شهرها بود، بیرون زد و گریخت. ولی مدینه شهر نبود، مدینه روستا بود. تنها در روستاست که حاکم می‌تواند بزرگی را به ارگ دعوت کند و همان شبانه گردن بزند؛ و تنها در روستاست که بزرگی برای حفظ جان خویش باید خانواده‌اش را بگذارد و بگریزد. کوفه نیز شهر نبود، گرچه بزرگ بود و قدرتمند بود. شهر جایی است که عاشورا درست نمی‌کند و کسی را در بن‌بست قرار نمی‌دهد که یا باید بمانی و به هر تنگی و ننگی تن بدهی، یا باید بگذاری و بروی. در شهر کسی حق ندارد به کسی بگوید «اگر نمی‌پسندی، بگذار و برو». در شهر همه می‌مانند و تعامل می‌کنند و نقد می‌کنند و «دیگری» را به‌رسمیت می‌شناسند و هیچکس خواهان حذف دیگری نیست. هرجا حذف دیگری قاعده شد، آن‌جا شهر نیست. و تنها در روستاست که «دیگری» وجود ندارد. شهر بودن به تعداد جمعیت و اندازه بزرگراهها و پارک‌ها و تعداد فروشگاههای زنجیره‌ای‌اش نیست. و شهری بودن نوعی ادب است، نوعی فرهنگ است، نوعی تفکر است و نوعی پرنسیب رفتاری است. شهر جایی است که قلم و جوهرش، جای رگ گردن و خونش را می‌‌گیرد؛ و نقد عقلانی جای عربده و گرانجانی می‌نشیند. انشاءالله آخر همین هفته نوشته خودم را درباره یادداشت «روستای نصف‌جهان» و پیامدهای آن منتشر می‌کنم؛ اما تا آن زمان برخی نقدهای منصفانه (موافق و مخالف) را، که در‌ آنها از اتهام زنی‌ها و قضاوت‌ها و انگیزه خوانی‌ها و واژگان سخیف و عقده گشایانه خبری نیست، منتشر خواهم کرد. / تاسوعای ۱۴۰۳ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: یادداشت «عشق من روستای نصف‌جهان» را این‌جا بخوانید: . .
ادامه مطلب ...
روستای نصف‌جهان
سالها پیش،‌ در ایام جوانی، مقاله‌ای نوشتم با عنوان «روستای نصف‌جهان» اما آن سالها جرأت انتشار آن را نداشتم. در آن‌جا به‌گونه‌ای‌ فراخ نشان داده‌ بودم که چگونه ساختار و بافتار این شهر از هر چهار منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هنوز رنگ روستا دارد: در خود فرورفته است؛ ساکن است؛ به‌خود مشغول است؛ […]
54 254
482
..👈 عاشورا بود و مدینه روستا بود ✍️ محسن رنانی خیلی خوشحالم که بحث‌های جدی درباره اصفهان درگرفته است و اگر حاصل دو نوشته اخیر من (در پیوندهای پایین) همین بحث‌ها باشد من راضی‌ام و اگر ادامه یابد و به یک آسیب‌شناسی جدی درباره فرهنگ فکری و الگوهای رفتاری مردم اصفهان بینجامد، من به آرزوی خود رسیده‌ام. این روزها خیلی‌ها نوشتند. برخی با نامی زیبا، زشت‌نامه پراکندند و برخی احساس خودشان را منصفانه بیان کردند. و البته از همه سپاسگزارم که به این بحث دامن زدند. صبر می‌کنم تا این ایام عزیز بگذرد و در این لحظات شریف، حواسمان جمعِ خلوت خویش باشد؛ آنگاه آخر هفته نظرم را درباره نقدهای مصلحانه و منصفانه برخی بزرگواران و تندی‌ها و فرصت‌‌جویی‌ها و بی‌اخلاقی‌های برخی دِگرواران خواهم گفت. امروز تاسوعا است و در سال ۶۱ قمری، حدود چهار ماه قبل از این تاریخ، در آنجا، که نامش مدینة النبی بود، یعنی «شهر پیامبر»، حاکم مدینه، حسین (ع) را به اَرگ فرمانداری دعوت کرد تا فرمان یزید را جاری کند: یا از حسین (ع) بیعت بگیرد یا همان‌جا در ارگ، او را گردن بزند. و حسین با زیرکی، آن شب توانست حاکم را راضی کند که اجازه دهد از ارگ خارج شود و فردا در مسجد همراه با بقیه مردم بیعت کند؛ و آنگاه شبانه از مدینه، شهری که ستاره شهرها بود، بیرون زد و گریخت. ولی مدینه شهر نبود، مدینه روستا بود. تنها در روستاست که حاکم می‌تواند بزرگی را به ارگ دعوت کند و همان شبانه گردن بزند؛ و تنها در روستاست که بزرگی برای حفظ جان خویش باید خانواده‌اش را بگذارد و بگریزد. کوفه نیز شهر نبود، گرچه بزرگ بود و قدرتمند بود. شهر جایی است که عاشورا درست نمی‌کند و کسی را در بن‌بست قرار نمی‌دهد که یا باید بمانی و به هر تنگی و ننگی تن بدهی، یا باید بگذاری و بروی. در شهر کسی حق ندارد به کسی بگوید «اگر نمی‌پسندی، بگذار و برو». در شهر همه می‌مانند و تعامل می‌کنند و نقد می‌کنند و «دیگری» را به‌رسمیت می‌شناسند و هیچکس خواهان حذف دیگری نیست. هرجا حذف دیگری قاعده شد، آن‌جا شهر نیست. و تنها در روستاست که «دیگری» وجود ندارد. شهر بودن به تعداد جمعیت و اندازه بزرگراهها و پارک‌ها و تعداد فروشگاههای زنجیره‌ای‌اش نیست. و شهری بودن نوعی ادب است، نوعی فرهنگ است، نوعی تفکر است و نوعی پرنسیب رفتاری است. شهر جایی است که قلم و جوهرش، جای رگ گردن و خونش را می‌‌گیرد؛ و نقد عقلانی جای عربده و گرانجانی می‌نشیند. انشاءالله آخر همین هفته نوشته خودم را درباره یادداشت «روستای نصف‌جهان» و پیامدهای آن منتشر می‌کنم؛ اما تا آن زمان برخی نقدهای منصفانه (موافق و مخالف) را، که در‌ آنها از اتهام زنی‌ها و قضاوت‌ها و انگیزه خوانی‌ها و واژگان سخیف و عقده گشایانه خبری نیست، منتشر خواهم کرد. / تاسوعای ۱۴۰۳ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: یادداشت «عشق من روستای نصف‌جهان» را این‌جا بخوانید: . .
ادامه مطلب ...
روستای نصف‌جهان
سالها پیش،‌ در ایام جوانی، مقاله‌ای نوشتم با عنوان «روستای نصف‌جهان» اما آن سالها جرأت انتشار آن را نداشتم. در آن‌جا به‌گونه‌ای‌ فراخ نشان داده‌ بودم که چگونه ساختار و بافتار این شهر از هر چهار منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هنوز رنگ روستا دارد: در خود فرورفته است؛ ساکن است؛ به‌خود مشغول است؛ […]
78
0
. . 👈 عشق من روستای نصف‌جهان ✍️ محسن رنانی به‌گمان من از آن روز که مردم اصفهان هلهله‌کنان در قفای ملاباشی دویدند تا فرمان اخراج ملاصدرا از اصفهان را از پادشاه صفوی بگیرند تا ده سال پیش که برخی جوانان جزم‌اندیش به مقبره آرتور پوپ هجوم بردند و هَروله‌کنان دورِ آن سینه زدند و به آن رنگ پاشیدند تا مانع اجرای‌ فرمان سه رئیس‌جمهور برای دفن جنازه ریچارد فرای در آن مقبره شوند، اصفهان هنوز یک‌‌گام به پیش نرفته است، همان نصف‌جهان عصر صفوی است‌، خواه شهر باشد خواه روستا. اوج فاجعه البته در زمان حمله محمود افغان رخ نمود که شهر شش ماه در محاصره بود و کار به جایی رسید که گربه‌‌ها و سگ‌ها را کشتند و خوردند، اما هیچ جنبشی برای دفاع از شهر نکردند؛‌ نشستند تا شاه اقدام کند و شاه هم فقط نذر می‌کرد و تسبیح می‌انداخت و دعا می‌خواند. شهر، روح دارد، هویت دارد؛ وقتی می‌بیند شاهش بی‌عمل است خود دست به اقدام می‌زند، سازماندهی و قیام می‌کند. فقط یک جامعه مرده و عقب‌مانده می‌نشیند تا به‌جای کشته شدن در مقابله با دشمن،‌ قحطی حاصل از محاصره، هشتاد هزار نفر از نفوسش را بکشد. اصفهان چهار بار نشست و نظاره کرد تا نابود شود؛ آخرینش همین بود که نشست تا زنده‌رودش را غارت کنند. نه تنها نشست،‌ بلکه همانند جنگ‌های قبلی، شریک مجرمان شد، با مشارکتِ هلهله‌کنانش در توسعه نامتوازن و دیوانه‌وارِ صنعت و کشاورزی و صادرات آب. شهر اگر بود، بینش داشت، مقاومت می‌کرد. بار اول و دوم نیز حمله اعراب و مغول‌ بود. اعراب که آمدند آنقدر مردم اصفهان در پایداری و آمادگی برای جنگ تعلل کردند که مرزبان شهر ناامید شد و گریخت. دشمن او را گرفت و با او صلح کرد و قرار شد هر کس خواهد از شهر برود و هر کس می‌ماند باید جزیه بدهد. و مرزبان بازگشت و به مردم گفت «آنچه کردم شایسته شما بود». اما مغولان که آمدند شافعی‌های شهر پوشیده با مغولان قرار نهادند که دروازه‌های شهر را بگشایند به شرط آن‌که مغولان پس از تسخیر شهر، حنفی‌ها را قتل‌عام کنند. اما مغولان وقتی شهر را گرفتند، هر دو گروه را قتل‌عام کردند و با اصفهان همان کردند که با نیشابور کرده بودند. تنها باری که باور دارم اصفهان،‌ شهروَش، شهریاری و شهربانی کرده است در جنگ تحمیلی بود که بیش از هر شهر دیگری، به نسبت جمعیتش، شهید داد. و اکنون که این جمله‌ها را می‌نویسم، اشک امانم نمی‌دهد. اصفهان، شهر فیروزه من، چهار قرن است تا زانو در گلِ سنت فرورفته و گام‌از‌گام برنداشته است. که اگر توان حرکت داشت، نمی‌گذاشت زنده‌رودش را بسوزانند؛ هوایش را از سرب داغ بیاکنند؛ تمدن چند هزار ساله شرقش را با دو هزار اثر تاریخی به یغمای کویر بسپارند؛ حمام خسروآغایش را شبانه بکوبند و آسفالت کنند؛ خانه‌های تاریخی‌اش را آب بیندازند تا خراب شود؛ کاریزهای باستانی و مادی‌ها و نهر‌های تاریخی‌اش را (که رگ‌های حیاتش بودند) در زیر بزرگراهها و خیابان‌‌کشی‌ها مدفون کنند؛ و برج‌های کبوتری مزارع‌ اطرافش را (که ارزان‌ترین و پیچیده‌ترین فناوری تولید کود کشاورزی بوده است) به هجوم باد و باران بسپارند تا نابود شوند. پس از انتشار مقاله «روستای نصف‌جهان» همشهریان زیادی به انتقاد برخاستند و کسان زیادی در فضای مجازی حمله و اهانت کردند؛ حتی برخی فرهیختگان شهر برآشفتند و نوشتند یا پیام دادند که من با این نوشته، به اعتبار اصفهان آسیب‌زده‌ام. پاسخ من این است: همین‌که اعتبار اصفهان با یادداشت کوتاهی از آدم یک‌لاقبایی مثل من آسیب می‌بیند یعنی هنوز روستاست! و همین‌که برخی فرهیختگان شهر همچنان نسبت به اصفهان غیرت قبیله‌ای دارند، یعنی ما هنوز قبیله‌ایم. جامعه‌ توسعه‌گرا و متروپولیتن (کلان‌شهر) جایی است که به هر کس نقدش کند مدال می‌دهد. متروپولیتن از نقد آسیب‌ نمی‌‌بیند بلکه صیقل می‌خورد و جلا می‌یابد. سالها پیش در مقاله «توسعه یعنی شهری با تندیس شاطر رمضان» نوشتم که تا زمانی که تندیس شاطر در اصفهان نصب نشده یعنی اصفهان «توسعه‌نیافته» است و اکنون با صدای بلند می‌گویم اصفهان آنگاه کلان‌شهر خواهد بود که که به‌پاس همان یادداشت کوتاه به من «مدال شهامت نقد» بدهد. و اکنون با این حمله‌ها و گله‌ها فهمیدم که چه خوب کردم بیست سال پیش مقاله کامل «روستای نصف‌جهان» را منتشر نکردم و هنوز نمی‌دانم کی جرأت خواهم کرد. شهری که تا دو دهه پیش،‌ تحمل نام «جمالزاده» را بر روی یک خیابانش نداشت و هرچه شهرداری تابلوی آن را کاشت، شبانه کندند؛ تا بالاخره شهرداری خسته شد و نام خیابان را عوض کرد؛ و وقتی عوض کرد، هیچکدام از آن بزرگانی که اکنون به من تذکر دادند، یقه چاک نکردند که جمالزاده هیچ دست‌کمی از سی‌وسه‌پل ندارد؛ و اگر شهرداری حق ندارد سی‌وسه پل را خراب کند یا نامش را..... ادامه یادداشت را در پیوند زیر بخوانید: .
ادامه مطلب ...
عشق من روستای نصف‌جهان
به‌گمان من از آن روز که مردم اصفهان هلهله‌کنان در قفای ملاباشی دویدند تا فرمان اخراج ملاصدرا از اصفهان را از پادشاه صفوی بگیرند تا ده سال پیش که برخی جوانان جزم‌اندیش به مقبره آرتور پوپ هجوم بردند و هَروله‌کنان دورِ آن سینه زدند و به آن رنگ پاشیدند تا مانع اجرای‌ فرمان سه رئیس‌جمهور […]
100 965
2 212
Last updated: ۱۱.۰۷.۲۳
Privacy Policy Telemetrio